اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: تبیان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مردم از درد و نمیآیی به بالینم هنوز
مرگ خود میبینم و رویت نمیبینم هنوز
هوش مصنوعی: مردم از درد و رنج من خبر ندارند، تو هنوز به بالینم نیامدهای. در حالی که من مرگ خود را حس میکنم، هنوز نمیتوانم چهرهات را ببینم.
بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از سرم
شمع را نازم که میگرید به بالینم هنوز
هوش مصنوعی: روح من در حال نزدیک شدن به پایان است و دوستان و آشنایان از کنارم رفتهاند. من به شمعی که هنوز در کنارم روشن است و به خاطر حال من گریه میکند، افتخار میکنم.
آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت
غم نمیگردد جدا از جان مسکینم هنوز
هوش مصنوعی: آرزوهایم تمام شده است و جوانی به سر آمده است. عشق نیز از دل من رفته است، اما غم همچنان از من جدا نمیشود و با من باقی مانده است.
روزگاری پا کشید آن تازه گل از دامنم
گل به دامن میفشاند اشک خونینم هنوز
هوش مصنوعی: سالها پیش، آن گل زیبا و تازه از دامن من جدا شد و هنوز هم من در حال ریختن اشکهای خونینم هستم که یادآور آن لحظه است.
گرچه سر تا پای من مشت غباری بیش نیست
در هوایش چون نسیم از پای ننشینم هنوز
هوش مصنوعی: هرچند که وجود من تنها یک تکه غبار است و در چشم دنیا ارزشی ندارد، اما همچنان در هوای او به مانند نسیمی که به زمین نمینشیند، باقی میمانم.
سیمگون شد موی و غفلت همچنان بر جای ماند
صبحدم خندید و من در خواب نوشینم هنوز
هوش مصنوعی: موهایم مانند نقره شده، اما غفلت و بیتوجهی همچنان ادامه دارد. صبح طلوع کرد و من هنوز در خواب شیرینم.
خصم را از سادهلوحی دوست پندارم رهی
طفلم و نگشوده چشم مصلحت بینم هنوز
هوش مصنوعی: من دشمن را به سادگی او اعتماد کردهام و همچنان که در زندگیام کودکانه رفتار میکنم، هنوز چشمانم به روی واقعیتها و مصلحتها باز نشده است.
حاشیه ها
سلام
سپاس از زحماتتون.
بیت سوم.
عم می شود *عمر* !
با سلام
لطفاً در مصرع دوم از بیت سوم نقطه ای برای غم بگذارید.
کلمه صحیح غم است نه به گفته دوستمان عمر.
1391/03/16 23:06
محمد امین سلطان آبادی
سلام
نکته جناب صوفی در مورد "غم" درست هست لطفا اقدام فرمایید
در مصرع اول بیت آخر احتمالا دوست پندارد درست است، نه دوست پندارم
سلام عرض میدارم بعد از سلام باید یاد آوار شد که بجای (عم) غم باید باشد به نظر من . غم نمی گردد جدا از جان مسکین من هنوز ...با احترام
1398/09/06 16:12
حفیظ احمدی
با سلام و خسته نباشید.
خیلی خوشحالم که با گنجور آشنا شدم. به جای "خواب نوشین" به نظرم خواب دوشین درست است.
با احترام
حفیظ از افغانستان
1399/05/18 09:08
الیاس اربابی
سلام.
در رابطه یا نظر بالا،عم، عمر نمیشه، میشه غم.
1400/05/01 21:08
ملیکا رضایی
تا سحر ای شمع بر بالین من
امشب از بهرخدا بیدار باش
سایه غم ناگهان بردل نشست
رحم کن امشب مرا غمخوار باش
کام امیدم بخون آغشته شد
تیرهای غم چنان بر دل نشست
کاندر این دریای مست زندگی
کشتی امید من بر گل نشست
آه! ای یاران به فریادم رسید
ورنه امشب مرگ بفریادم رسد
ترسم آن شیرینتر از جانم ز راه
چون به دام مرگ افتادم رسد
گریه و فریاد بس کن شمع من
بر دل ریشم، نمک دیگر مپاش
قصّه ی بی تابی دل پیش من
بیش ازین دیگر مگو خاموش باش
جز توام ای مونس شبهای تار
در جهان دیگر مرا یاری نماند
زآن همه یاران بجز دیدار مرگ
با کسی، امید دیداری نماند
همدم من ، مونس من، شمع من
جز تواَم دراین جهان غمخوار کو؟
واندرین صحرای وحشت زای مرگ
وای بر من، وای بر من، یار کو؟
اندر این زندان، من امشب، شمع من
دست خواهم شستن ازاین زندگی
تا که فردا همچو شیران بشکنند
ملــتـــــم زنجیــرهای بنـــدگی
|
1400/05/01 21:08
ملیکا رضایی
این شعر از دکتر علی شریعتی ست ...
میخواستم بدونم که کتاب شعری از دکتر شریعتی هست و از چه انتشاراتی ؟
«اقبالبانو» خوانندهی پرآوازهی پاکستان این غزلِ نغز را خوانده است:
https://youtu.be/RXXe0DVC2DE
1400/06/18 17:09
ملیکا رضایی
سلام بیت سوم غم است نه عم لطفا تصحیح کنید :)