گنجور

مردم‌فریب

شب یار من تب است و غم سینه‌سوز هم
تنها نه شب در آتشم ای گل که روز هم
ای اشک همتی که به کشت وجود من
آتش فکند آه و دل سینه‌سوز هم
گفتم: که با تو شمع طرب تابناک نیست
گفتا: که سیمگون مه گیتی‌فروز هم
گفتم: که بعد از آن همه دل‌ها که سوختی
کس می‌خورد فریب تو؟ گفتا: هنوز هم
ای غم مگر تو یار شوی ورنه با رهی
دل دشمن است و آن صنم دل‌فروز هم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب یار من تب است و غم سینه‌سوز هم
تنها نه شب در آتشم ای گل که روز هم
هوش مصنوعی: شب برای من مانند بیماری و تب است و غم درونم را می‌سوزاند. این تنها شب نیست که در آتش درد و رنج می‌سوزد، بلکه روز هم چنین حالتی دارد. ای گل، من همیشه در این وضعیت به سر می‌برم.
ای اشک همتی که به کشت وجود من
آتش فکند آه و دل سینه‌سوز هم
هوش مصنوعی: ای اشک، تو همانی که قدرتی داری که وجود من را به آتش می‌کشی، آه و دل من نیز در سینه‌ام می‌سوزد.
گفتم: که با تو شمع طرب تابناک نیست
گفتا: که سیمگون مه گیتی‌فروز هم
هوش مصنوعی: گفتم که با تو شمع شادی روشن و درخشان نیست. او پاسخ داد که ماه نقره‌ای هم که نورانی‌کننده‌ی جهان است، وجود دارد.
گفتم: که بعد از آن همه دل‌ها که سوختی
کس می‌خورد فریب تو؟ گفتا: هنوز هم
هوش مصنوعی: گفتم: بعد از اینکه این همه دل‌ها را آتش زدی، آیا کسی هنوز فریب تو را می‌خورد؟ او پاسخ داد: بله، هنوز هم.
ای غم مگر تو یار شوی ورنه با رهی
دل دشمن است و آن صنم دل‌فروز هم
هوش مصنوعی: ای غم، اگر قرار است دوست من باشی، بمان؛ در غیر این صورت، عشق من به معشوقم هیچگاه نمی‌تواند فراموشت کند و همچنان دل من به آن زیبای دل‌ربا وابسته است.

خوانش ها

مردم‌فریب به خوانش عندلیب
مردم‌فریب به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1394/10/10 22:01
فاطمه

عالی بووووود.......

1400/11/21 15:01
سفید

 

گفتم که بعد از آن همه دل‌ها که سوختی

کس می‌خورد فریب تو؟ گفتا هنوز هم!...

 

1401/11/23 22:01
متین عبدالهی

درودها رهی ....

1402/05/14 13:08
علی حسن پور

گفتا:هنوز هم