گریزان
چرا چو شادی از این انجمن گریزانی ؟
چو طاقت از دل بیتاب من گریزانی ؟
ز دیدهای که بود پاکتر ز شبنم صبح
چرا چو اشک من ای سیمتن گریزانی ؟
درون پیرهنت گر نهان کنیم چه سود ؟
نسیم صبحی و از پیرهن گریزانی
چو آب چشمه دلی پاک و نرمخو دارم
نه آتشم که ز آغوش من گریزانی
رهی نمیرمد آهوی وحشی از صیاد
بدین صفت که تو از خویشتن گریزانی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: تبیان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چرا چو شادی از این انجمن گریزانی ؟
چو طاقت از دل بیتاب من گریزانی ؟
هوش مصنوعی: چرا از این جمع شاداب فرار میکنی؟ چرا از دل بیقرار من دور میشوی؟
ز دیدهای که بود پاکتر ز شبنم صبح
چرا چو اشک من ای سیمتن گریزانی ؟
هوش مصنوعی: چرا ای زیبای محبوب، از اشکی که از چشمی پاکتر از صبحگاه میریزد، فراری هستی؟
درون پیرهنت گر نهان کنیم چه سود ؟
نسیم صبحی و از پیرهن گریزانی
هوش مصنوعی: اگر در لایههای پیرهن تو چیزی پنهان کنیم، چه فایدهای دارد؟ در حالی که نسیم صبحی وجود دارد و تو از پیرهن فرار میکنی.
چو آب چشمه دلی پاک و نرمخو دارم
نه آتشم که ز آغوش من گریزانی
هوش مصنوعی: من دل پاک و مهربانی دارم که مانند آب چشمه نرم و لطیف است، نه این که آتش خشم و غضب باشم که تو از من فرار کنی.
رهی نمیرمد آهوی وحشی از صیاد
بدین صفت که تو از خویشتن گریزانی
هوش مصنوعی: آهوهای وحشی از صیاد فرار نمیکنند؛ چون او به این شکل رفتار میکند که تو نیز از خودت فراری هستی.