گنجور

طوفان حادثات

این سوز سینه شمع شبستان نداشته است
وین موج گریه سیل خروشان نداشته است
آگه ز روزگار پریشان ما نبود
هر دل که روزگار پریشان نداشته است
از نوشخند گرم تو آفاق تازه گشت
صبح بهار این لب خندان نداشته است
ما را دلی بود که ز طوفان حادثات
چون موج یک نفس سر و سامان نداشته است
سر بر نکرد پاک نهادی ز جیب خاک
گیتی سری سزای گریبان نداشته است
جز خون دل ز خوان فلک نیست بهره‌ای
این تنگ‌چشم طاقت مهمان نداشته است
دریادلان ز فتنه ایام فارغند
دریای بیکران غم طوفان نداشته است
آزار ما به مور ضعیفی نمی‌رسد
داریم دولتی که سلیمان نداشته است
غافل مشو ز گوهر اشک رهی که چرخ
این سیمگون ستاره به دامان نداشته است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این سوز سینه شمع شبستان نداشته است
وین موج گریه سیل خروشان نداشته است
هوش مصنوعی: این حس و حال عمیق و دردناک من مانند شعله‌ای درونی است که در تاریکی نمی‌سوزد و این اشک‌ها و گریه‌ها مانند سیلی خروشان نیست که هرگز وجود داشته باشد.
آگه ز روزگار پریشان ما نبود
هر دل که روزگار پریشان نداشته است
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگی خود روزگار سخت و پریشانی نداشته، نمی‌تواند به درستی از مشکلات و چالش‌های ما آگاه باشد.
از نوشخند گرم تو آفاق تازه گشت
صبح بهار این لب خندان نداشته است
هوش مصنوعی: از لبخند گرم تو، جهان پر از تازگی و شادی شد. این روز بهاری هرگز لبخند چنین زیبایی نداشته است.
ما را دلی بود که ز طوفان حادثات
چون موج یک نفس سر و سامان نداشته است
هوش مصنوعی: ما دلی داریم که در برابر طوفان حوادث، مانند موجی است که نتوانسته است آرامش پیدا کند.
سر بر نکرد پاک نهادی ز جیب خاک
گیتی سری سزای گریبان نداشته است
هوش مصنوعی: از دل خاک گیتی، انسانی پاک و برجسته به وجود آمده است که هیچ کس به اندازه او شایسته بزرگداشت و احترام نیست.
جز خون دل ز خوان فلک نیست بهره‌ای
این تنگ‌چشم طاقت مهمان نداشته است
هوش مصنوعی: تنها چیزی که از سرنوشت نصیب ما می‌شود، رنج و درد است و این دنیا به کسی که روزی‌اش کم است، نمی‌تواند میهمان‌نوازی کند.
دریادلان ز فتنه ایام فارغند
دریای بیکران غم طوفان نداشته است
هوش مصنوعی: دریادلان از مشکلات روزگار بی‌خبرند، همان‌طور که دریاهای وسیع غم هرگز طوفانی نداشته‌اند.
آزار ما به مور ضعیفی نمی‌رسد
داریم دولتی که سلیمان نداشته است
هوش مصنوعی: آزار ما به یک موری که ضعیف است نمی‌رسد، چرا که ما دارای قدرت و دولتی هستیم که هیچ‌کس همچون سلیمان به آن دست نیافته است.
غافل مشو ز گوهر اشک رهی که چرخ
این سیمگون ستاره به دامان نداشته است
هوش مصنوعی: از ارزش اشک خود غافل نشو، زیرا این دنیا با تمام زیبایی‌هایش، هیچ ستاره‌ای را در آغوش نداشته است.

خوانش ها

طوفان حادثات به خوانش زهره لطیفی
طوفان حادثات به خوانش عندلیب
طوفان حادثات به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1388/10/27 20:12
نگین شکروی

بادرودوسپاس فراوان
دربیت پنجم "سزای" صحیح است.دربیت دوم نیز کلمه ی "روزگار" اشتباه چاپی دارد.
---
پاسخ: با تشکر، طبق فرموده اصلاح شد.

1391/09/23 11:11
سید حسن هاشمی

در بیت هشتم «بمور» ودر بیت آخر «بدامان» از لحاظ رسم الخطی اگر به این صورت «به مور» و « به دامان » نوشته شود ،بهتر است.

1396/12/09 16:03
ایرانی

بسیار عالی و زیباست.

1399/08/13 14:11
محسن

اگر ردیف را با گویش مشهدی نِدِشته است بخوانیم وزن شعر صحیح تر به گوش می آید