گنجور

پرنیان‌پوش

ز گرمی بی‌نصیب افتاده‌ام چون شمع خاموشی
ز دل‌ها رفته‌ام چون یاد از خاطر فراموشی
منم با ناله دمسازی به مرغ شب هم‌آوازی
منم بی‌باده مدهوشی ز خون دل قدح نوشی
ز آرامم جدا از فتنهٔ روی دلارامی
سیه‌روزم چو شب در حسرت صبح بناگوشی
بدان حالم ز ناکامی که تسکین می‌دهم دل را
به داغی از گل رویی به نیشی از لب نوشی
به دشواری توان دیدن وجود ناتوانم را
به تار پرنیان مانم ز عشق پرنیان‌پوشی
به چشمت خیره گشتم کز دلت آگه شوم اما
چه رازی می‌توان خواند از نگاه سرد خاموشی
چه می‌پرسی رهی از داغ و درد سینه‌سوز من؟
که روز و شب هم آغوش تبم با یاد آغوشی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز گرمی بی‌نصیب افتاده‌ام چون شمع خاموشی
ز دل‌ها رفته‌ام چون یاد از خاطر فراموشی
هوش مصنوعی: به خاطر گرما و حرارت عشق، از حمایت و محبت بی‌بهره‌ام، مانند شمعی خاموش که دیگر نوری نمی‌افکند. همچنین از دل‌ها رفته‌ام مانند یاد و خاطره‌ای که به فراموشی سپرده شده است.
منم با ناله دمسازی به مرغ شب هم‌آوازی
منم بی‌باده مدهوشی ز خون دل قدح نوشی
هوش مصنوعی: من با ناله‌های خودم هم‌صدا با مرغ شب هستم و در حالتی که بی‌شراب مست شده‌ام، از غمی که در دل دارم، پرنوشی می‌کنم.
ز آرامم جدا از فتنهٔ روی دلارامی
سیه‌روزم چو شب در حسرت صبح بناگوشی
هوش مصنوعی: از آرامش جدا شدم به خاطر آشفتگی که چهره دلربایی برانگیخته است. سیه روزگارم مثل شب است که در آرزوی صبح می‌سوزم.
بدان حالم ز ناکامی که تسکین می‌دهم دل را
به داغی از گل رویی به نیشی از لب نوشی
هوش مصنوعی: حالم از ناامیدی خراب است، اما برای آرام کردن دل خود، به زیبایی صورت کسی که مانند گل است، و به شیرینی لب‌هایش، تکیه می‌کنم.
به دشواری توان دیدن وجود ناتوانم را
به تار پرنیان مانم ز عشق پرنیان‌پوشی
هوش مصنوعی: به سختی می‌توانم وجود خود را ببینم، زیرا عشق به کسی که پرنیان می‌پوشد، چنان در درونم پیچیده است که مرا به مانند پارچه‌ای نرم و لطیف کرده است.
به چشمت خیره گشتم کز دلت آگه شوم اما
چه رازی می‌توان خواند از نگاه سرد خاموشی
هوش مصنوعی: به چشمانت خیره شدم تا از دلت با خبر شوم، اما چه رازی می‌توان از نگاه بی‌حرکت و سرد تو فهمید؟
چه می‌پرسی رهی از داغ و درد سینه‌سوز من؟
که روز و شب هم آغوش تبم با یاد آغوشی
هوش مصنوعی: از درد و رنجی که در دل دارم، چرا می‌پرسی؟ که هر لحظه و هر شب، در آغوش تب و گرما، به یاد آغوشی هستم.

خوانش ها

پرنیان‌پوش به خوانش زهره لطیفی
پرنیان‌پوش به خوانش عندلیب
پرنیان‌پوش به خوانش نازنین بازیان
پرنیان‌پوش به خوانش دریا قلیلی

حاشیه ها

1388/10/01 01:01
نگین شکروی

بادرودوسپاس فراوان
دربیت اول"افتاده ام" دربیت دوم "مرغ" دربیت چهارم "بدان حالم" و " به داغی" در بیت پنجم "دیدن" ودربیت ششم "رازی" صحیح است
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1399/08/14 16:11
محسن

یک قصه بیش نیست غم عشق و ای عجب
کر هر زبان که میشنوم نا مکرر است