ساغر هستی
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
با سلام. متاسفانه در این غزل غلط املایی بسیار است.
- بیت دوم: وهم خیال - وهم و خیال
-بیت سوم: بکدم - یکدم
بیت چهارم: چشم - چشمم
بیت پنجم: سبلاب - سیلاب
بیت آخر: بی پایاب - بی پایان
---
پاسخ: با تشکر، غیر از مورد آخر که متن صحیح است (به قرینهٔ قافیه) باقی موارد تصحیح شد.
این یکی از بهرین شعرهای استاد معیری هست . روحشان شادباد
کلمه پایاب در اینجا بخشی از دریا که پای انسان به کف دریا برسد است و کاملا درسته .
سلام وعرض ادب
دربیت سوم مصرع دوم درمیان آتش سوزان که جای خواب نیست!صحیح مینماید
دوستان عزیز پیشنهاد میکنم این غزل زیبا رو با صدای دلنشین استاد علیرضا قربانی از آلبوم فصل باران گوش بدید واقعا زیبایی شعر چند برابر میشه
با سلام
این شعر رو با صدای جاویدان مرحوم هایده در تصنیف "آزاده" که اولین تصنیف رسمی ایشون هست گوش بدید. تنظیم این اثر توسط استاد علی تجویدی انجام شده و در خاطراتش نوشته که رهی که اون زمان درگیر سرطان بوده از اجرای هایده بسیار لذت برده و شخصا بر ضبط این تصنیف نظارت داشته.اجرای هایده خیلی دلنشین تر هست تا صدای علیرضا قربانی که طی 3 سال اخیر خیلی از تصنیف خوانی های مرحوم هایده رو بازخوانی کردن.
باز هم منکر لطافت و صلابت صدای آقای قربانی نمیشوم
با این وجود بیشتر بازخوانی های علیرضا قربانی بهتر از هایده است اما واقعا صدای هایده بسیار بسیار زیبا هست...
معنی سایه مهتاب در بیت دوم چیست؟
زیبایی این غزل با صدای جاویدان بانو هایده صدچندان شده؛ روحش شاد
با سلام خدمت استادان و فرهیختگان و مشتاقان شعر و ادبیات پارسی---زمانی که تابش مهتاب در میزان حداکثری هست اجسام دارای سایه ائی لطیف هستند که مثل سایه ها در روز نیست و رنگ نقره ائی مهتاب با یک سایه خاکستری کمرنگ شکسته میشود
در بیت 4 تلمیح ب چی داره؟
« ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست و
آنچه در جام شفق بینی بجز خوناب نیست »
هر چه کردم تا رها گردم از این دنیای دون
جز تلاشی بی ثمر در ورطه ی گرداب نیست
چون بنای سازگاری هم ندارد ساز دل
لاجرم جز زخمه ای در زخمه ی مضراب نیست
واعظان بر منبر از روی و ریا دارند سخن
حاصلم از وعظشان جز باده ی خوناب نیست
اندکی صبرم بباید تا شود شامم سحر
گرچه بر چشمان منگم تا سحر یک خواب نیست
عاشقان در عشقشان از جان و دل هم بگذرند
ما گذشتیم و ثمر ، جز یک دل بی تاب نیست
نرگس چشمان مستت ، بی خود از خویشم نمود
جز کمان ابروانت بهر دل محراب نیست
شاهدم از غیب گفتا اینچنین با دل سخن :
راه رفتن سوی جانان لاجرم ، یک باب نیست
بیقرارا ، از دل پر آتشت دارم خبر
گرچه ما را یک خبر از آن رخ مهتاب نیست
بداهه 97/8/20 ساعت 22
#رضارضایی « بیقرار «