گنجور

ساغر هستی

ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست
وآنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست
زندگی خوش‌تر بود در پردهٔ وهم و خیال
صبح روشن را صفای سایه مهتاب نیست
شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده جای خواب نیست
مردم چشمم فرومانده‌ست در دریای اشک
مور را پای رهایی از دل گرداب نیست
خاطر دانا ز طوفان حوادث فارغ است
کوه گردون‌سای را اندیشه از سیلاب نیست
ما به آن گل از وفای خویشتن دل بسته‌ایم
ورنه این صحرا تهی از لالهٔ سیراب نیست
آنچه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست
ورنه در گلزار هستی سرو و گل نایاب نیست
گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست
ور تو را بی‌ما صبوری هست ما را تاب نیست
گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماه من در چشم عاشق آب هست و خواب نیست
جلوهٔ صبح و شکرخند گل و آوای چنگ
دل‌گشا باشد ولی چون صحبت احباب نیست
جای آسایش چه می‌جویی رهی در ملک عشق
موج را آسودگی در بحر بی‌پایاب نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست
وآنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست
هوش مصنوعی: ای ساقی! شراب واقعی در ساغر هستی نمی‌باشد و آنچه در جام شفق می‌بینی، چیزی جز خون و اندوه نیست.
زندگی خوش‌تر بود در پردهٔ وهم و خیال
صبح روشن را صفای سایه مهتاب نیست
هوش مصنوعی: زندگی در دنیای خیال و توهم بهتر است، زیرا سپیده‌دم روشنایی ندارد و زیبایی سایه‌ی مهتاب را ندارد.
شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده جای خواب نیست
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر بیان می‌کند که به خاطر درد و ناراحتی‌اش، لحظه‌ای نمی‌تواند آرامش پیدا کند. او خود را مانند شمعی در میان آتش می‌بیند که امکان خواب و استراحت ندارد، زیرا شعله‌های آتش او را می‌سوزانند و نمی‌گذارند استراحت کند.
مردم چشمم فرومانده‌ست در دریای اشک
مور را پای رهایی از دل گرداب نیست
هوش مصنوعی: مردم چشمم در دل دریای اشک غرق شده‌است و مانند موری در گردابی، از رهایی بی‌بهره است.
خاطر دانا ز طوفان حوادث فارغ است
کوه گردون‌سای را اندیشه از سیلاب نیست
هوش مصنوعی: ذهن روشن و آگاه تحت تأثیر حوادث و مشکلات قرار نمی‌گیرد، همان‌طور که کوه بزرگ از طغیانی که ممکن است در دشت‌ها اتفاق بیفتد، نگران نیست.
ما به آن گل از وفای خویشتن دل بسته‌ایم
ورنه این صحرا تهی از لالهٔ سیراب نیست
هوش مصنوعی: ما به خاطر وفاداری که به خود داریم به آن گل دل بسته‌ایم، وگرنه این بیابان خالی از لاله‌های سیراب نیست.
آنچه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست
ورنه در گلزار هستی سرو و گل نایاب نیست
هوش مصنوعی: در دنیای عشق و دوستی، چیزهایی که کم‌یاب و ارزشمند هستند، همان وفا و مهربانی ماست. در حالی که در زندگی، پیدا کردن زیبایی‌ها و نعمت‌ها مانند سرو و گل کار دشواری نیست.
گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست
ور تو را بی‌ما صبوری هست ما را تاب نیست
هوش مصنوعی: اگر تو به ما وابسته نیستی، ما به تو علاقه‌مندیم. و اگر تو به دوری از ما می‌توانی صبر کنی، ما دیگر طاقت دوری‌ات را نداریم.
گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماه من در چشم عاشق آب هست و خواب نیست
هوش مصنوعی: گفتی که بعد از این در خواب چهره مرا خواهی دید، اما چشمان عاشق برایت روشنایی و حقیقتی در دل دارند و خواب و خیال نیستند.
جلوهٔ صبح و شکرخند گل و آوای چنگ
دل‌گشا باشد ولی چون صحبت احباب نیست
هوش مصنوعی: زیبایی صبح، خوشحالی گل و صدای دل‌نواز چنگ وجود دارد، اما چون دوستان در کنار نیستند، این لذت‌ها حس و معنای دیگری پیدا نمی‌کنند.
جای آسایش چه می‌جویی رهی در ملک عشق
موج را آسودگی در بحر بی‌پایاب نیست
هوش مصنوعی: در جستجوی آرامش، در دنیای عشق انتظار نداشته باش که آرامش را در دریای بی‌پایان پیدا کنی.

خوانش ها

ساغر هستی به خوانش زهره لطیفی
ساغر هستی به خوانش عندلیب
ساغر هستی به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1389/02/01 08:05
پاشا

با سلام. متاسفانه در این غزل غلط املایی بسیار است.
- بیت دوم: وهم خیال - وهم و خیال
-بیت سوم: بکدم - یکدم
بیت چهارم: چشم - چشمم
بیت پنجم: سبلاب - سیلاب
بیت آخر: بی پایاب - بی پایان
---
پاسخ: با تشکر، غیر از مورد آخر که متن صحیح است (به قرینهٔ قافیه) باقی موارد تصحیح شد.

1391/04/29 22:06
سیداحمد خشگنابی

این یکی از بهرین شعرهای استاد معیری هست . روحشان شادباد

1393/12/15 23:03
محمد امین سلطان آبادی

کلمه پایاب در اینجا بخشی از دریا که پای انسان به کف دریا برسد است و کاملا درسته .

1394/03/08 10:06
امیرعلی

سلام وعرض ادب
دربیت سوم مصرع دوم درمیان آتش سوزان که جای خواب نیست!صحیح مینماید

1394/09/17 12:12
علی

دوستان عزیز پیشنهاد میکنم این غزل زیبا رو با صدای دلنشین استاد علیرضا قربانی از آلبوم فصل باران گوش بدید واقعا زیبایی شعر چند برابر میشه

1395/08/12 20:11
مهران

با سلام
این شعر رو با صدای جاویدان مرحوم هایده در تصنیف "آزاده" که اولین تصنیف رسمی ایشون هست گوش بدید. تنظیم این اثر توسط استاد علی تجویدی انجام شده و در خاطراتش نوشته که رهی که اون زمان درگیر سرطان بوده از اجرای هایده بسیار لذت برده و شخصا بر ضبط این تصنیف نظارت داشته.اجرای هایده خیلی دلنشین تر هست تا صدای علیرضا قربانی که طی 3 سال اخیر خیلی از تصنیف خوانی های مرحوم هایده رو بازخوانی کردن.
باز هم منکر لطافت و صلابت صدای آقای قربانی نمیشوم

1400/03/11 09:06
ملیکا رضایی

با این وجود بیشتر بازخوانی های علیرضا قربانی بهتر از هایده است اما واقعا صدای هایده بسیار بسیار زیبا هست...

1397/09/05 17:12
مریم

معنی سایه مهتاب در بیت دوم چیست؟

1398/01/12 09:04
محمد

زیبایی این غزل با صدای جاویدان بانو هایده صدچندان شده؛ روحش شاد

1398/12/14 17:03

با سلام خدمت استادان و فرهیختگان و مشتاقان شعر و ادبیات پارسی---زمانی که تابش مهتاب در میزان حداکثری هست اجسام دارای سایه ائی لطیف هستند که مثل سایه ها در روز نیست و رنگ نقره ائی مهتاب با یک سایه خاکستری کمرنگ شکسته میشود

1399/02/27 20:04
مانی

در بیت 4 تلمیح ب چی داره؟

1402/06/14 07:09
بیقرار

« ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست و

آنچه  در جام شفق بینی بجز خوناب نیست »

هر چه کردم تا رها گردم از این دنیای دون 
جز تلاشی بی ثمر در ورطه ی گرداب نیست 

چون بنای سازگاری هم ندارد ساز دل 
لاجرم جز زخمه ای در زخمه ی مضراب نیست 

واعظان بر منبر از روی و ریا دارند سخن
حاصلم از وعظشان جز باده ی خوناب نیست 

اندکی صبرم بباید تا شود شامم سحر 
گرچه بر  چشمان منگم تا سحر یک خواب نیست 

عاشقان در عشقشان از جان و دل هم بگذرند 
ما گذشتیم و ثمر ، جز یک دل بی تاب نیست 

نرگس چشمان مستت ، بی خود از خویشم نمود 
جز کمان ابروانت بهر دل محراب نیست 

شاهدم از غیب گفتا اینچنین با دل سخن :
راه رفتن سوی جانان لاجرم ، یک باب نیست 

بیقرارا ، از دل پر آتشت دارم خبر
گرچه ما را یک خبر از آن رخ مهتاب نیست 


بداهه 97/8/20 ساعت 22
#رضارضایی « بیقرار «