اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: تبیان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تو را خبر ز دل بیقرار باید و نیست
غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست
هوش مصنوعی: باید از دل بیقرار من باخبر باشی، ولی درد و نگرانی تو وجود دارد اما کسی نیست که آن را تسکین دهد.
اسیر گریهٔ بیاختیار خویشتنم
فغان که در کف من اختیار باید و نیست
هوش مصنوعی: من در حالتی هستم که نمیتوانم خودم را کنترل کنم و اشکهایم به طور ناخودآگاه از چشمانم سرازیر میشوند. افسوس که باید بر خودم مسلط باشم، اما چنین چیزی ممکن نیست.
چو شام غم دلم اندوهگین نباید و هست
چو صبحدم نفسم بیغبار باید و نیست
هوش مصنوعی: وقتی غروب میشود، دل من نباید غمگین باشد، اما احساساتم پر از اندوه است. و وقتی صبح میرسد، نفس من باید خالی از هرگونه غبار و آلودگی باشد، ولی در واقع اینطور نیست.
مرا ز بادهٔ نوشین نمیگشاید دل
که می به گرمی آغوش یار باید و نیست
هوش مصنوعی: دل من با نوشیدن بادهای شیرین آرام نمیگیرد، چون باید شرابی باشد که به گرمی آغوش محبوب همراه باشد و چنین چیزی پیدا نمیشود.
درون آتش از آنم که آتشین گل من
مرا چو پارهٔ دل در کنار باید و نیست
هوش مصنوعی: من در آتش سوزانم و چون گل آتشین من را باید در کنار خود، اما چنین چیزی وجود ندارد.
به سردمهری باد خزان نباید و هست
به فیضبخشی ابر بهار باید و نیست
هوش مصنوعی: در فصل پاییز که باد سردی میوزد، باید به یاد داشته باشیم که از برکتهای بارانهای بهاری نیز بهرهمند خواهیم شد، حتی اگر در حال حاضر نباشند.
چگونه لاف محبت زنی که از غم عشق
تو را چو لاله دلی داغدار باید و نیست
هوش مصنوعی: چگونه میتوان ادعای عشق و محبت کرد، در حالی که کسی که در غم عشق توست، دلش پر از درد و سوز است و مانند لالهای غمگین و پژمرده است؟
کجا به صحبت پاکان رسی که دیدهٔ تو
به سان شبنم گل اشکبار باید و نیست
هوش مصنوعی: به کجا میخواهی برسی وقتی که چشمانت مانند شبنم گل پر از اشک است و هیچگونه پاکی و صفایی ندارند؟
رهی به شام جدایی چه طاقتیست مرا
که روز وصل دلم را قرار باید و نیست
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از دشواری و تحمل جدایی از محبوب سخن میگوید. او میگوید که تحمل جدایی برایش بسیار سخت است، زیرا در روز وصال، قلبش به آرامش نیاز دارد، اما چنین آرامشی برای او وجود ندارد.
حاشیه ها
با درود و سپاس
مصرع دوم بیت چهارم. کلمه ی "می" جدا از هم نوشته شده. مصرع اول بیت ششم کلمه ی "بسرد" به جای "به سرد" نوشته شده. همینطور در بیت آخر" بشام" به جای " به شام"
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
با درود - نظر صاحب نظران را خواستم جویا بشم در مورد این مصرع
کجا به صحبت پاکان رسی که دیدهٔ تو
دیده به دیدار میرسد یا به رویت یار ؛ نه به صحبت یار
چرا زنده یاد جناب رهی از صحبت استفاده کرده؟
درودا. اینجا دیده مجاز از صاحب دیده است.
1400/12/08 18:03
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
صحبت به معنی حرف زدن نیست
صحبت به معنی مصاحبت یعنی هم نشینی و همدم بودن است
سعدی:
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
همه دانند که در صحبت گل خاری هست
حافظ:
من و همصحبتی اهل ریا دورم باد
از گرانان جهان رطل گران ما را بس
حافظ:
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
گرامی بهمن
کجا به صحبت پاکان رسی که دیدهٔ تو
به سان شبنم گل اشکبار باید و نیست
دیده به صحبت یار نمی رسد بلکه انسان به صحبت پاکان نمی رسد تا از دیده اشکی نریزد
درین مانا که از صمیم دل باید خواهان مصاحبت پاکان بود
،،
صاحبِ چشمانی که درین آرزو اشکبار نیست به صحبت پاکان نمی رسد