اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: تبیان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تابد فروغ مهر و مه از قطرههای اشک
باران صبحگاه ندارد صفای اشک
هوش مصنوعی: تا زمانی که درخشش خورشید و ماه از قطرههای اشک باران صبحگاهی باشد، اشک هرگز زیبایی و صفا نخواهد داشت.
گوهر به تابناکی و پاکی چو اشک نیست
روشندلی کجاست که داند بهای اشک ؟
هوش مصنوعی: جواهر به اندازه درخشش و پاکی مانند اشک نیست. کسی که روشنی دل دارد، کجاست که ارزش اشک را بداند؟
ماییم و سینهای که بود آشیان آه
ماییم و دیدهای که بود آشنای اشک
هوش مصنوعی: ما هستیم و دلی که محل آرامش نالههاست، ما هستیم و چشمی که با اشکها آشنایی دارد.
گوش مرا ز نغمهٔ شادی نصیب نیست
چون جویبار ساختهام با نوای اشک
هوش مصنوعی: من همواره غرق در غم و اندوه هستم و نتوانستهام از شادی و خوشحالی لذت ببرم؛ چون مانند جویباری که پر از اشک است، فقط صدای درد و غم را میشنوم.
از بس که تن ز آتش حسرت گداخته است
از دیده خون گرم فشانم به جای اشک
هوش مصنوعی: از شدت حسرت و آرزوهایی که در من شعلهور شده، چنان دلم میسوزد که به جای اشک، خون از چشمانم میریزد.
چون طفل هرزهپوی به هرسوی میدویم
اشک از قفای دلبر و من از قفای اشک
هوش مصنوعی: مانند کودکی که بیهدف به اطراف میدود، من هم به دنبال دلبرم میگریزم و اشکهایم را که از دل برمیخیزند، دنبال میکنم.
دیشب چراغ دیده من تا سپیده سوخت
آتش فتاد بیتو به ماتمسرای اشک
هوش مصنوعی: دیشب چشمانم به خاطر تو بیوقفه گریان بود و تا صبح روشناییاش را از دست داد. بیتو اندوه و سوزش دلم همچنان ادامه داشت.
خوابآور است زمزمه جویبارها
در خواب رفته بخت من از هایهای اشک
هوش مصنوعی: نجوا و صدای ملایم جویبارها در خوابم به قدری دلکش است که باعث میشود خوابم عمیقتر شود، اما از طرفی، غم و اندوهی که در دل دارم به مانند اشکی که بر زمین میریزد، احساس تلخی را در وجودم ایجاد میکند.
بس کن رهی که تاب شنیدن نیاوریم
از بس که دردناک بود ماجرای اشک
هوش مصنوعی: بس کن، زیرا دیگر توان شنیدن این داستان را نداریم. ماجرای اشک برای ما آنقدر دردناک بوده که تاب تحمل آن را از دست دادهایم.
حاشیه ها
1388/10/27 21:12
نگین شکروی
بادرودوسپاس فراوان
بیت سوم بدینصورت است:
ماییم وسینه ای که بود آشیان آه
ماییم ودیده یی که بود آشنای اشک
همچنین لطفا"دربیت هفتم " من تا" نوشته شود
---
پاسخ: با تشکر، طبق فرموده اصلاح شد.
1389/12/07 16:03
توحید بهجتی
در بیت ششم بنظر میاد می دوم درست باشد
1391/02/06 17:05
علی معینی
با سلام و درود فراوان/به نظر میرسد در بیت هفتم.مصراع دوم،آتش فتاد صحیح باشد.نه آتش افتاد!!!!
موفق و پیروز باشید...
1391/09/23 12:11
سید حسن هاشمی
در بیت ششم « به هر » در بیت آخر « از بس که»صحیح تر است
با سلام و خدا قوت به شمایان..
مصراع دو از بیت هفت: آتش "فتاد"..
سپاس فراوان..
1395/08/13 06:11
محمد محمدی
با عرض سلام و مراتب ادب
در مصرع : آتش افتاد بی تو بماتم سرای اشک
باید آتش فتاد باشد
زیرا اگر "اتش افتاد" باشد ، اگر همزه وصل خوانده شود وزن می شود :
فاعلاتن....
و اگر قطع خوانده شود وزن می شود :
مفعولن....
و فقط با فتاد وزن مفعول فاعلات....
می شود ، درود.
1395/08/13 20:11
محمد محمدی
با سلام مجدد
دوباره در همین مصرع :
آتش افتاد بی تو بماتم سرای اشک
ما در رسم الخط فارسی باء متصل حرف ربط نداریم ، باء متصل مال حرف جر عربیست ، باید هاء در فارسی به باء متصل شود :
به ماتم سرای....
1396/01/02 20:04
منصورعقیلی
بهتره در مصرع آخر فعل است بکار برود بجای بود...
در پاسخ به جناب منصور عقیلی
کلمه ای که فرمودید "بُوَد" هست. در ضمن "است" با وزن شعر سازگاری ندارد .
با احترام