گنجور

دِلِ زاری که من دارم

نداند رسم یاری بی‌وفا یاری که من دارم
به آزار دلم کوشد دل‌آزاری که من دارم
وگر دل را به صد خواری رهانم از گرفتاری
دل‌آزاری دگر جوید دِلِ زاری که من دارم
به خاک من نیفتد سایهٔ سرو بلند او
ببین کوتاهی بخت نگونساری که من دارم
گهی خاری کشم از پا گهی دستی زنم بر سر
به کوی دل‌فریبان این بُوَد کاری که من دارم
دِلِ رنجور من از سینه هردم می‌رود سویی
ز بستر می‌گریزد طفل بیماری که من دارم
ز پند هم‌نشین درد جگرسوزم فزون‌تر شد
هلاکم می‌کند آخر پرستاری که من دارم
رهی آن مَه به سوی من به چشم دیگران بیند
نداند قیمت یوسف خریداری که من دارم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نداند رسم یاری بی‌وفا یاری که من دارم
به آزار دلم کوشد دل‌آزاری که من دارم
هوش مصنوعی: آدمی که بی‌وفاست، نمی‌داند که چه طور باید دوستی کند؛ او فقط در پی آزار من است و دل مرا می‌شکند.
وگر دل را به صد خواری رهانم از گرفتاری
دل‌آزاری دگر جوید دِلِ زاری که من دارم
هوش مصنوعی: اگر دل را با زحمت و رنجی فراوان از غم و درد جدا کنم، دل خسته‌ام همچنان به دنبال آزار و رنج دیگری خواهد بود که در آن گریسته‌ام.
به خاک من نیفتد سایهٔ سرو بلند او
ببین کوتاهی بخت نگونساری که من دارم
هوش مصنوعی: نکند سایهٔ درخت بلند او بر خاک من بیفتد، زیرا من در زندگی‌ام بخت و نصیب چندانی ندارم و به نظر می‌رسد که سرنوشتم ناخوشایند است.
گهی خاری کشم از پا گهی دستی زنم بر سر
به کوی دل‌فریبان این بُوَد کاری که من دارم
هوش مصنوعی: گاهی از شدت درد و رنج، خارهایی در پاهایم احساس می‌کنم و گاهی نیز به خاطر عقاید و احساساتم، دست به سر می‌زنم. در این عشق و دلدادگی، این وضعیت و احساسات متضاد برای من امری طبیعی است.
دِلِ رنجور من از سینه هردم می‌رود سویی
ز بستر می‌گریزد طفل بیماری که من دارم
هوش مصنوعی: دل بیمار من هر لحظه از سینه‌ام دور می‌شود، مانند کودکی بیمار که از بستر خود می‌گریزد.
ز پند هم‌نشین درد جگرسوزم فزون‌تر شد
هلاکم می‌کند آخر پرستاری که من دارم
هوش مصنوعی: از نصیحت و صحبت‌های هم‌نشینم، درد دلم بیشتر شده و در حال حاضر پرستاری که دارم، من را به هلاکت می‌رساند.
رهی آن مَه به سوی من به چشم دیگران بیند
نداند قیمت یوسف خریداری که من دارم
هوش مصنوعی: آن ماه روی من را با چشم دیگران می‌نگرد و نمی‌داند که من چه قیمتی از یوسف‌ها دارم و چقدر باارزش است.

خوانش ها

دل زاری که من دارم به خوانش زهره لطیفی
دل زاری که من دارم به خوانش عندلیب
دِلِ زاری که من دارم به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1388/10/27 20:12
نگین شکروی

بادرودوسپاس فراوان
بیت اول ودوم بدینقرارند:
"نداند" رسم یاری بی وفا یاری که من دارم
"به آزار" دلم کوشد دلازاری که من دارم
وگر دل را به "صدخواری" رهانم از گرفتاری
...
---
پاسخ: با تشکر، طبق فرموده اصلاح شد.

1389/05/31 14:07
امیر

مادر

1390/08/16 15:11

شعر واقعا عالی است...
شاید که رهی از دست دل آزارش زیاد میرنجید.

"هاشمی"

1391/03/03 18:06
مرادی

هنوز در صفحه فهرست اشعار جلد اول آمده "ندانم " لطفا اصلاح شود. ضمنا تشکر فراوان از گنجور برای آشنا کردن من با رهی. قبلا از وجود چنین شاعر بزرگ و خوش قریحه ای بی خبر بودم.

1391/09/23 11:11
سید حسن هاشمی

در بیت چهارم «به کوی» و در بیت آخر « آن مه» و « به چشم »از لحاظ دستوری بهتر است

1393/03/29 10:05
فهیم

خیلی زیباست. هنرمند محبوب افغانستان این غزل را با چه سوزی خوانده است که اشک از چشم ها جاری میشود.
زنده باد دوستی افغانستان و ایران
روح رهی و احمد ظاهر شاد باد.
با احترام
فهیم از کابل

1393/03/04 10:06
امین کیخا

فهمیم جان گاهی برای بلخ پرپر می زنم گاهی برای خوارزم . درود به دل پاکت برادر من هیچ چیز مانند دیدن بلخ شاید سرشارم نکند . باز که مردم خردمند تر بشوند همدوستی ما ان مایه می شود که بفهمند ما یک مردم هستیم با سه دولت .درود به تاجیکان پاک و به افغانستان نیکو نهاد .

1393/03/04 19:06
امین کیخا

درود به شبروی نیکو رایم . البته شما درست می فرمایید . انسان در نگاه کلان یگانسته است یعنی دشوار نیست همه مردم جهان را هم مردمی یگانه دید.

1399/08/13 16:11
محسن

عاشقی گر زین سر و گر زان سر است
عاقبت ما را بدان سر رهبر است