گنجور

شمارهٔ ۷

کجاست آن که پیامی ز دلستان برساند
کجاست آن که به جسم فسرده جان برساند
نسیم کو که به بلبل شمیمی آورد از گل
مسیح کو که توانی به ناتوان برساند
نشان یار به من آرد و به جانب یارم
نشانی از من بی نام و بی نشان برساند
به گوشه ی قفس از عجز بال مرغ اسیری
صفیر شوق به مرغ هم آشیان برساند
دو نامه کرده ام انشاء شکر و شکوه بسویش
بگوییش که بر او هر یکی چسان برساند
یکی که هست روان شکر التفات روانش
ز من نهفته بگیرد به او نهان برساند
یکی که هست در آن شکوه ی تغافل حالش
ز من عیان بستاند به او عیان برساند
اگر به او نتواند رساند گر بتواند
به پاسبان برساند که پاسبان برساند
غرض که قصه ی شوق مرا ز خطه ی کاشان
به اصفهان و به یاران اصفهان برساند
که از طریق وفا کی رواست دل شده ای را
که هر دمش ستمی آسمان به جان برساند
یکی به او نه پیامی ز همدمان بفرستد
یکی به او نه سلامی ز همگنان برساند
بجذب همت آنش سوی وطن بکشاند
به فیض دعوت اینش به خانمان برساند
یکی چو خضر نگردد دلیل گمشده راهی
که راه گمشده ای را به کاروان برساند
ز تاب تشنگی آن را که جانش آمده بر لب
به آب زندگی و عمر جاودان برساند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کجاست آن که پیامی ز دلستان برساند
کجاست آن که به جسم فسرده جان برساند
هوش مصنوعی: کجاست کسی که پیامی از دل بگوید و احساسی را منتقل کند؟ کجاست آن که بتواند به انسانی که روحش پژمرده شده، حیات و انرژی ببخشد؟
نسیم کو که به بلبل شمیمی آورد از گل
مسیح کو که توانی به ناتوان برساند
هوش مصنوعی: نسیم خوشی که عطر گل را به بلبل منتقل می‌کند، چه کسی می‌تواند مانند مسیح این توانایی را داشته باشد که ناتوانی را به قوت برساند؟
نشان یار به من آرد و به جانب یارم
نشانی از من بی نام و بی نشان برساند
هوش مصنوعی: عشقم نشانه‌هایی از خود را به من می‌دهد و از طرف من نیز بی‌نام و نشانی به یارم می‌فرستد.
به گوشه ی قفس از عجز بال مرغ اسیری
صفیر شوق به مرغ هم آشیان برساند
هوش مصنوعی: یک مرغی که در قفس گرفتار شده، صدای شوقش را به مرغ دیگری که هم‌جنس اوست و در آزادی زندگی می‌کند، می‌رساند. این صدا از ناتوانی و محدودیت او ناشی می‌شود، ولی هنوز امید و آرزوی پرواز و آزادی را در دل دارد.
دو نامه کرده ام انشاء شکر و شکوه بسویش
بگوییش که بر او هر یکی چسان برساند
هوش مصنوعی: دو نامه نوشته‌ام، یکی درباره شکرگزاری و دیگری درباره گلایه. به او بگو چگونه هر یک از این نامه‌ها را به او برسانم.
یکی که هست روان شکر التفات روانش
ز من نهفته بگیرد به او نهان برساند
هوش مصنوعی: شخصی که روحش شیرین است، محبت و توجهش از من پنهان است و می‌خواهد به او چیزی را به طور مخفی برساند.
یکی که هست در آن شکوه ی تغافل حالش
ز من عیان بستاند به او عیان برساند
هوش مصنوعی: کسی که در حال نادیده گرفتن من است، حال و وضعیت من را به خوبی متوجه می‌شود و به او آشکار می‌سازد.
اگر به او نتواند رساند گر بتواند
به پاسبان برساند که پاسبان برساند
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند پیام را مستقیماً به او برساند، می‌تواند آن را به نگهبان بدهد تا او به او برساند.
غرض که قصه ی شوق مرا ز خطه ی کاشان
به اصفهان و به یاران اصفهان برساند
هوش مصنوعی: من می‌خواهم داستان عشق و شوق خود را از کاشان به اصفهان و به دوستان اصفهانی‌ام منتقل کنم.
که از طریق وفا کی رواست دل شده ای را
که هر دمش ستمی آسمان به جان برساند
هوش مصنوعی: به خاطر وفاداری، آیا درست است که دلی را که هر لحظه تحت فشار و آزار آسمان است تحمل کنی؟
یکی به او نه پیامی ز همدمان بفرستد
یکی به او نه سلامی ز همگنان برساند
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند پیامی از دوستان به او برساند و هیچ‌کس نمی‌تواند سلامی از آشناها به او بگوید.
بجذب همت آنش سوی وطن بکشاند
به فیض دعوت اینش به خانمان برساند
هوش مصنوعی: با اراده و تلاش، آن عشق و شوق به وطن می‌تواند انسان را به سوی دیار خود بکشاند و با نعمت دعوت، او را به خانه و کاشانه‌اش برساند.
یکی چو خضر نگردد دلیل گمشده راهی
که راه گمشده ای را به کاروان برساند
هوش مصنوعی: کسی مانند خضر نمی‌تواند راهی را که گم شده نشان دهد و به کاروانی که در بغل آن است، برساند.
ز تاب تشنگی آن را که جانش آمده بر لب
به آب زندگی و عمر جاودان برساند
هوش مصنوعی: کسی که به شدت تشنه است و جانش به لبش رسیده، باید به آب زندگی و عمر ابدی برسد.