شمارهٔ ۸
رسید نامه ای از حضرت وفا و شکفتم
چو بینوا که رسد ناگهش ز غیب نوائی
تمام زهر شکایت نهان به شکر شکری
همه معانی نفرین عیان به لفظ دعائی
ز بی وفائی من کرده شکوه و دل خود را
ز راه و رسم وفا کرده خوش به اسم وفائی
به جا نه اهل وفا با رفیق این گله داری
ولی بر این گله دارد زهی جواب بجائی
که هست شرط وفا گر رفیق درگه و بیگه
ز روی لطف بپرسی ز راه مهر برآئی
بگویمش همه باشد اگر به رسم تعارف
چه می کنی به چه کاری چه می خوری بکجائی
نه آن که هر پس سالی چو بنگریش بگوئی
چو منعمی به فقیری چو خسروی به گدائی
بخوان و دعوت ما وقت وقت از چه نپوئی
به بزم صحبت آن گاه گاه از چه نپائی
نخوانده نیست سوی خانه ی خدا ره و بنگر
چه حرفها به خدائیست تا به خانه خدائی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رسید نامه ای از حضرت وفا و شکفتم
چو بینوا که رسد ناگهش ز غیب نوائی
هوش مصنوعی: نامهای از سوی محبت دریافت کردم و مانند شخص بینوایی شگفتزده شدم که ناگهان صدایی از عالم غیب به او میرسد.
تمام زهر شکایت نهان به شکر شکری
همه معانی نفرین عیان به لفظ دعائی
هوش مصنوعی: تمام ناراحتیها و مشکلات خود را به شکرگزاری تبدیل میکنم و در حقیقت، تمام معنیهای ظاهری نفرین و بدگویی را با دعای خیر و نیکویی بیان میکنم.
ز بی وفائی من کرده شکوه و دل خود را
ز راه و رسم وفا کرده خوش به اسم وفائی
هوش مصنوعی: او از بیوفایی من شکایت کرده و در عوض دل خود را به اصول وفا عادت داده است و به همین خاطر به نام وفا افتخار میکند.
به جا نه اهل وفا با رفیق این گله داری
ولی بر این گله دارد زهی جواب بجائی
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به روابط انسانی و دوستیها اشاره میکند. او از کسی شکایت دارد که به جای داشتن وفاداری و صداقت با دوستان، فقط به انتقاد و نارضایتی میپردازد. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که این نوع برخورد و بیوفایی، پاسخی شایسته و قابل قبول نیست.
که هست شرط وفا گر رفیق درگه و بیگه
ز روی لطف بپرسی ز راه مهر برآئی
هوش مصنوعی: وفا و صداقت به معنای این است که اگر دوست یا رفیقی در آنجا حضور دارد، با نرمش و محبت از او بپرسی و با مهر و محبت به او نزدیک شوی.
بگویمش همه باشد اگر به رسم تعارف
چه می کنی به چه کاری چه می خوری بکجائی
هوش مصنوعی: اگر بخواهم با او صحبت کنم، باید بگویم که اگر به شیوه تعارف میخواهد صحبت کند، چه کار میکند؟ چه چیزی میخورد و به کجا میرود؟
نه آن که هر پس سالی چو بنگریش بگوئی
چو منعمی به فقیری چو خسروی به گدائی
هوش مصنوعی: اگر هر سال به او نگاه کنی، نمیتوانی بگویی که او مانند غنیای است که به فقیری کمک میکند یا مانند پادشاهی است که به گدا میبخشد.
بخوان و دعوت ما وقت وقت از چه نپوئی
به بزم صحبت آن گاه گاه از چه نپائی
هوش مصنوعی: به خواندن ما دعوت شدهای، چرا در این محفل گفتگو نیایی؟ چرا گاهگاه از این مجالس دوری؟
نخوانده نیست سوی خانه ی خدا ره و بنگر
چه حرفها به خدائیست تا به خانه خدائی
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان به خانهی خدا راه پیدا کرد بدون اینکه از قبل آماده باشی و ببینی که چه مطالبی دربارهی خداوند وجود دارد تا به آنجا برسی.