گنجور

شمارهٔ ۹

جفاکاری، چه می دانی تو یارا
طریق مهر را، رسم وفا را
نمودی ترک من از الفت غیر
نگه کن جور را، بنگر جفا را
که با بیگانه کردی آشنایی
ز خود بیگانه کردی آشنا را
به درد و داغ هجران مبتلا باد
به هجران مبتلا کرد آن که ما را
به آن داغی که مرهم را نداند
به آن دردی که نشناسد دوا را
نباشد درد یاران گر نباشد
به بزمش ره رفیق بینوا را
به نزد خواجه نبود بنده را راه
به بزم شه نباشد ره گدا را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جفاکاری، چه می دانی تو یارا
طریق مهر را، رسم وفا را
هوش مصنوعی: عزیزم، تو چه می‌دانی از راه عشق و محبت و اصول وفاداری؟
نمودی ترک من از الفت غیر
نگه کن جور را، بنگر جفا را
هوش مصنوعی: تو نشان دادی که از من دل‌تنگ کسی دیگر هستی. نگاهی به بی‌وفایی و بدی‌هایی که به من کردی، بینداز.
که با بیگانه کردی آشنایی
ز خود بیگانه کردی آشنا را
هوش مصنوعی: با کسی که بیگانه‌اش کردی آشنا شدی، در حالی که خودت را از آشنایی با او دور کرده‌ای.
به درد و داغ هجران مبتلا باد
به هجران مبتلا کرد آن که ما را
هوش مصنوعی: هر کسی که ما را به درد و رنج جدایی مبتلا کرده، باید خود نیز در این درد و داغ ناشی از جدایی گرفتار باشد.
به آن داغی که مرهم را نداند
به آن دردی که نشناسد دوا را
هوش مصنوعی: به کسی که دردی عمیق دارد و با هیچ درمانی آشنا نیست، نمی‌توان امید داشت که به راحتی دردش تسکین یابد.
نباشد درد یاران گر نباشد
به بزمش ره رفیق بینوا را
هوش مصنوعی: اگر در مجلس شاد سیاقی برای دوستان نباشد، دردی برای یاران هم وجود نخواهد داشت.
به نزد خواجه نبود بنده را راه
به بزم شه نباشد ره گدا را
هوش مصنوعی: بی‌تردید، راهی برای خدمت به بزرگانی چون خواجه نیست و شخصی مانند گدا نمی‌تواند به میهمانی و جشن‌های پادشاه راه پیدا کند.