شمارهٔ ۷۰
کی به حسن آن که پریچهره و مهوش باشد
چو تو دلخواه بود یا چو تو دلکش باشد
توئی آن تازه خط امروز که از رشک به خون
چهره ی لاله رخان از تو منقش باشد
کارم از کاکل تو تا بکی آشفته شود
حالم از زلف تو تا چند مشوش باشد
تا کی از اشکم و تا چند ز آهم شب و روز
دیده پر آب بود، سینه پر آتش باشد
سر ز سنگ ستم و تیغ جفایت نکشم
کانچه از دست تو آید به سرم خوش باشد
نرسد گر به عنان فرست دست رفیق
سرش این بس که ترا بر سم ابرش باشد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کی به حسن آن که پریچهره و مهوش باشد
چو تو دلخواه بود یا چو تو دلکش باشد
هوش مصنوعی: کیست که بتواند به زیبایی و جذابیت کسی چون تو دل ببندد یا عاشق زیباییهای تو باشد؟
توئی آن تازه خط امروز که از رشک به خون
چهره ی لاله رخان از تو منقش باشد
هوش مصنوعی: تو همان نوشته زیبای امروز هستی که به دلیل زیبایی چهرهات، لالهها را به حسادت و وادار به خونریزی میکند.
کارم از کاکل تو تا بکی آشفته شود
حالم از زلف تو تا چند مشوش باشد
هوش مصنوعی: من برای تو چقدر بیتابم و نگران! تا کی باید از زیباییهای تو دلمشغول و آشفته باشم؟
تا کی از اشکم و تا چند ز آهم شب و روز
دیده پر آب بود، سینه پر آتش باشد
هوش مصنوعی: چه مدت باید از اشکهای خود بگریم و چه مدت باید به خاطر درد و صدای آههای شب و روز، چشمهایم پر از آب باشد؟ در حالی که قلبم همچنان پر از آتش و ناراحتی است.
سر ز سنگ ستم و تیغ جفایت نکشم
کانچه از دست تو آید به سرم خوش باشد
هوش مصنوعی: من از سنگدلی و بیرحمی تو نراحت نمیشوم، زیرا هر چیزی که از جانب تو بر من وارد شود، برایم قابل قبول و خوشایند است.
نرسد گر به عنان فرست دست رفیق
سرش این بس که ترا بر سم ابرش باشد
هوش مصنوعی: اگر دست رفیق به عرش نرسد، کافیست که تو بر ابرهای او سوار باشی.

رفیق اصفهانی