شمارهٔ ۷۱
چه باشد گر ترا ویرانه ی من خانه ای باشد
تو گنجی گنج را جا گوشه ی ویرانه ای باشد
نباشد بزم تو جای من دیوانه جای من
به کنج گلخنی یا گوشه ی ویرانه ای باشد
ز پا اندازدم اندوه دوران گرنه یک ساعت
به دستم شیشه ای یا بر کفم پیمانه ای باشد
نباشد آشنا گر با من آن بیگانه وش، بهتر
که شب با آشنایی روز با بیگانه ای باشد
کجا ماند نهان راز من رسوا اگر از من
به هر سو قصه ای و هر طرف افسانه ای باشد
مکن منعم بکوی آن پری، گر باشم آشفته
که در هر جا پریروئی بود دیوانه ای باشد
نباشد جا اگر در خانه اش ما را رفیق آن بس
که در شهری که باشد خانه ی او، خانه ای باشد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چه باشد گر ترا ویرانه ی من خانه ای باشد
تو گنجی گنج را جا گوشه ی ویرانه ای باشد
هوش مصنوعی: اگر ویرانهی من برای تو خانهای باشد، تو گنجی هستی که در گوشهی این ویرانه پنهان شدهای.
نباشد بزم تو جای من دیوانه جای من
به کنج گلخنی یا گوشه ی ویرانه ای باشد
هوش مصنوعی: جای من در بزم و خوشیهای تو نیست، بلکه میتواند در گوشهای از یک گلخن یا در یک ویرانه باشد.
ز پا اندازدم اندوه دوران گرنه یک ساعت
به دستم شیشه ای یا بر کفم پیمانه ای باشد
هوش مصنوعی: من اندوه و غم این دوران را کنار میزنم، زیرا حتی اگر تنها برای یک ساعت، شیئی مانند شیشهای در دستم باشد یا پیمانهای در کفم، میتوانم از لحظههای زندگی لذت ببرم.
نباشد آشنا گر با من آن بیگانه وش، بهتر
که شب با آشنایی روز با بیگانه ای باشد
هوش مصنوعی: اگر کسی که آشنا نیست با من باشد، بهتر است که شب را با یک آشنا سپری کنم تا اینکه روز را با کسی که غریبه است بگذرانم.
کجا ماند نهان راز من رسوا اگر از من
به هر سو قصه ای و هر طرف افسانه ای باشد
هوش مصنوعی: اگر من را رسوا کنند و داستانها و افسانههایی دربارهام در هر سو پخش شود، دیگر چیزی از راز من باقی نمیماند.
مکن منعم بکوی آن پری، گر باشم آشفته
که در هر جا پریروئی بود دیوانه ای باشد
هوش مصنوعی: نکن! به خاطر آن پری که به تو لطف میکند، تو را دیوانه و آشفته نکن، زیرا در هر مکان که پری وجود دارد، فردی دیوانه هم خواهد بود.
نباشد جا اگر در خانه اش ما را رفیق آن بس
که در شهری که باشد خانه ی او، خانه ای باشد
هوش مصنوعی: اگر در خانهاش جایی برای ما نباشد، همین که در شهری که او زندگی میکند، خانهای داشته باشد، برای ما کافی است.

رفیق اصفهانی