شمارهٔ ۶۸
دریغ یار عزیزم که از وفا عاری است
تمام دلبری و ناتمام دلداری است
مکن به زاری ما گوش و داد جور بده
که حسن ما و تو در زاری و دلازاریست
رقیب با سگ او یار شد فغان که مرا
گذار از آن سر کو بعد از این بدشواریست
به عشق کوش که کارآزمودگان گویند
که کار دهر بجز عشق جمله بیگاریست
وصال او که شهان راست آرزو در خواب
زهی طمع که گدا را هوس به بیداریست
ز دوش بار علایق بنه که سالک را
بهین تهیه سیر و سفر سبکباریست
رفیق شکوه ز بیماریم پر است اما
نه آنقدر که شکایت ز بی پرستاریست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دریغ یار عزیزم که از وفا عاری است
تمام دلبری و ناتمام دلداری است
هوش مصنوعی: متأسفم که یار عزیزم وفاداری ندارد و تمام زیباییهایش ناتمام و ناقص است.
مکن به زاری ما گوش و داد جور بده
که حسن ما و تو در زاری و دلازاریست
هوش مصنوعی: لطفاً به ضعف و ناتوانی ما گوش نده و ظلم و ستم نکن، زیرا زیبایی ما و تو در همین زاری و دل شکسته است.
رقیب با سگ او یار شد فغان که مرا
گذار از آن سر کو بعد از این بدشواریست
هوش مصنوعی: رقیب به همراه دوستی خود که شبیه به یک سگ است، در حال لذت بردن است و به من میگوید که از آن سوی خیابان عبور نکنم؛ زیرا عبور از آن سوی خیابان برای من دشوار و سردرگم کننده است.
به عشق کوش که کارآزمودگان گویند
که کار دهر بجز عشق جمله بیگاریست
هوش مصنوعی: به عشق تلاش کن، زیرا بزرگان و پختهکاران میگویند که تمام امور دنیا جز عشق، تنها زحمت و تلاش بیثمر است.
وصال او که شهان راست آرزو در خواب
زهی طمع که گدا را هوس به بیداریست
هوش مصنوعی: دستیابی به معشوق برای پادشاهان آرزویی است در خواب، اما چه امیدی به آن است وقتی که یک گدا آرزوی رسیدن به او را در دنیای بیداری دارد.
ز دوش بار علایق بنه که سالک را
بهین تهیه سیر و سفر سبکباریست
هوش مصنوعی: از دوش خود بار علاقهها را کنار بگذار، چون مسافر برای سفر کردن به کمترین وزن و بار نیاز دارد.
رفیق شکوه ز بیماریم پر است اما
نه آنقدر که شکایت ز بی پرستاریست
هوش مصنوعی: دوست من به خاطر بیماری من نگران است، اما نگرانی او به قدری نیست که بخواهد از کمبود پرستار شکایت کند.

رفیق اصفهانی