شمارهٔ ۶۵
بیمار درد را که دوا درد دیگر است
هر ساعتش ز درد رخ زرد دیگر است
در کشوری که عشق بود خورد و خواب نیست
ور نیز هست، خواب دگر خورد دیگر است
آنم که هر دمم به غم آباد جان و دل
از کاروان درد، رهاورد دیگر است
گر نیستش به غیر سر آشتی دگر
هر لحظه با منش ز چه ناورد دیگر است
مردانه بگذر از سر دنیا که این عجوز
هر روز در حباله ی نامرد دیگر است
دیدم تمام دفتر شعر ترا رفیق
هر فرد این کتاب به از فرد دیگر است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیمار درد را که دوا درد دیگر است
هر ساعتش ز درد رخ زرد دیگر است
هوش مصنوعی: بیماری که برای دردش درمانی پیدا نمیشود، هر لحظه بیشتر از درد و رنج، چهرهاش زرد و بیحال میشود.
در کشوری که عشق بود خورد و خواب نیست
ور نیز هست، خواب دگر خورد دیگر است
هوش مصنوعی: در کشوری که عشق وجود دارد، دیگر خبری از خوردن و خوابیدن نیست. اگر هم خواب و خوراکی باشد، نوعشان متفاوت از همیشه است.
آنم که هر دمم به غم آباد جان و دل
از کاروان درد، رهاورد دیگر است
هوش مصنوعی: من همیشه در حال غم و اندوه هستم و هر لحظه که میگذرد، مصیبتها و دردهای جدیدی را تجربه میکنم.
گر نیستش به غیر سر آشتی دگر
هر لحظه با منش ز چه ناورد دیگر است
هوش مصنوعی: اگر او جز سر آشتی چیزی ندارد، پس چرا در هر لحظه با من درگیر است؟
مردانه بگذر از سر دنیا که این عجوز
هر روز در حباله ی نامرد دیگر است
هوش مصنوعی: با شجاعت از زندگی دنیا عبور کن، زیرا این دنیا همچون زنی سالخورده است که هر روز به مردی دیگر وابسته است.
دیدم تمام دفتر شعر ترا رفیق
هر فرد این کتاب به از فرد دیگر است
هوش مصنوعی: متوجه شدم که همه شعرهای تو را میبینم و میفهمم که هر کسی از این کتاب به نوعی بر دیگری برتری دارد.

رفیق اصفهانی