گنجور

شمارهٔ ۶۰

کسی چون تو بلا هرگز ندیده است
چو من کس مبتلا هرگز ندیده است
من لب تشنه زان لب هر چه دیدم
خضر ز آب بقا هرگز ندیده است
دلم آن دیده است از جذبه ی عشق
که کاه از کهربا هرگز ندیده است
من آن بسیار از جان ناامیدم
که درد من دوا هرگز ندیده است
جفا را دیدم از اغیار و یارم
بسویم از وفا هرگز ندیده است
نگاهم می کند ز آن سان که گوئی
مرا در هیچ جا هرگز ندیده است
رفیق از خار خار دل چه گویم
که او خاری به پا هرگز ندیده است

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کسی چون تو بلا هرگز ندیده است
چو من کس مبتلا هرگز ندیده است
هوش مصنوعی: هیچ‌کس مانند تو در زندگی مشکلات و سختی‌ها را تجربه نکرده است و هیچ‌کس به اندازه من به مصیبت و گرفتاری دچار نشده است.
من لب تشنه زان لب هر چه دیدم
خضر ز آب بقا هرگز ندیده است
هوش مصنوعی: من با تشنگی به هر چیزی که از آن لب دیده‌ام، به یاد آب بقا هستم که خضر هرگز آن را ندیده است.
دلم آن دیده است از جذبه ی عشق
که کاه از کهربا هرگز ندیده است
هوش مصنوعی: دل من چنان مجذوب عشق شده است که هیچ چیزی نمی‌تواند مانند آن را تجربه کند، حتی کوچک‌ترین ذره‌ای از کهربا.
من آن بسیار از جان ناامیدم
که درد من دوا هرگز ندیده است
هوش مصنوعی: من به حدی از زندگی ناامیدم که درد و رنج من هرگز درمانی پیدا نکرده است.
جفا را دیدم از اغیار و یارم
بسویم از وفا هرگز ندیده است
هوش مصنوعی: آسیب و بی‌وفایی را از دیگران تجربه کرده‌ام، اما یارم هرگز از من وفاداری ندیده است.
نگاهم می کند ز آن سان که گوئی
مرا در هیچ جا هرگز ندیده است
هوش مصنوعی: به گونه‌ای به من نگاه می‌کند که انگار هرگز در هیچ‌جا مرا ندیده است.
رفیق از خار خار دل چه گویم
که او خاری به پا هرگز ندیده است
هوش مصنوعی: دوست من، چه بگویم از دردها و رنج‌های قلبی، که او هرگز طعم تلخی درد را تجربه نکرده است.