گنجور

شمارهٔ ۶

شب هجران همه دیدند یاران حال زارم را
یکی از حال زار من نکرد آگاه یارم را
نباشد غیر برگ زرد و نارد جز بر حسرت
نهال آرزویم را و نخل انتظارم را
مکن آشفته آن زلف پریشان را چنین، تا کی
کنی آشفته روزم را، پریشان روزگارم را
چنان باشد که از جنت مرا در دوزخ اندازند
به گلشن گر بر باد از سر کویش غبارم را
رفیق از دیده بارد اشک چون باران، شب هجران
ببیند هر که اشک چشم و چشم اشکبارم را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب هجران همه دیدند یاران حال زارم را
یکی از حال زار من نکرد آگاه یارم را
هوش مصنوعی: در شب جدایی، همه دوستان حال نابسامان و اندوهگین من را مشاهده کردند، اما هیچ‌یک از آن‌ها از حال من باخبر نشدند و فقط یار من را می‌شناخت.
نباشد غیر برگ زرد و نارد جز بر حسرت
نهال آرزویم را و نخل انتظارم را
هوش مصنوعی: غیر از برگ‌های زرد و خار بر روی آرزوهایم و نخل انتظارم، چیزی نمی‌بینم.
مکن آشفته آن زلف پریشان را چنین، تا کی
کنی آشفته روزم را، پریشان روزگارم را
هوش مصنوعی: موهای پریشان و آشفته‌ات را این‌گونه به هم نزن، چه می‌کنی با روزهای آشفته و پریشان من؟
چنان باشد که از جنت مرا در دوزخ اندازند
به گلشن گر بر باد از سر کویش غبارم را
هوش مصنوعی: به گونه‌ای باشد که اگر مرا از بهشت به جهنم بیندازند، من در گلشن شاد و خوشحال خواهم بود اگر غبار قدم‌های او بر باد برود.
رفیق از دیده بارد اشک چون باران، شب هجران
ببیند هر که اشک چشم و چشم اشکبارم را
هوش مصنوعی: دوست از چشمم اشک می‌ریزد مانند باران، شب جدایی را می‌بیند هر کس که اشک چشمانم و چشمان اشک‌آلودم را مشاهده کند.