گنجور

شمارهٔ ۵

با غیر دیدم آن صنم سیم ساق را
از رشک بر وصال گزیدم فراق را
زینسان که هفت عضو من از تاب عشق سوخت
آهم عجب نسوزد اگر نه رواق را
خوش آنکه بینمش ز مه روی خود به من
صبح وصال ساخته شام فراق را
شوقش چنین که بسته زبانم به پیش او
گویم به او چگونه غم اشتیاق را
کارم فتاده است بشوخی که در ازل
نشنیده است نام وفا و وفاق را
....که گفتت که پیشه کن
با من نفاق را و بغیر اتفاق را
ساقی بیار ساغر می تا دمی رفیق
شیرین کند ز باده ی تلخت مذاق را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با غیر دیدم آن صنم سیم ساق را
از رشک بر وصال گزیدم فراق را
هوش مصنوعی: من وقتی آن معشوق زیبا را دیدم که پای‌های نقره‌ای دارد، از حسادت به وصل او، فراق را انتخاب کردم.
زینسان که هفت عضو من از تاب عشق سوخت
آهم عجب نسوزد اگر نه رواق را
هوش مصنوعی: عشق به قدری مرا سوزانده که تمام اعضای بدنم را به آتش کشیده، حالا اگر این درد و آتش به رواق دل من نرسد، باید برایش تعجب کرد.
خوش آنکه بینمش ز مه روی خود به من
صبح وصال ساخته شام فراق را
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که محبوبش را ببیند، چرا که او برایش صبح زود وصال را به وجود آورده و شام فراق را نسیان کرده است.
شوقش چنین که بسته زبانم به پیش او
گویم به او چگونه غم اشتیاق را
هوش مصنوعی: عشقش به قدری قوی است که نمی‌توانم حرفی بزنم و فقط می‌توانم با دل تنگی‌ام از دوری‌اش با او سخن بگویم.
کارم فتاده است بشوخی که در ازل
نشنیده است نام وفا و وفاق را
هوش مصنوعی: من در موقعیتی قرار گرفته‌ام که از شوخی و بی‌خیالی سرچشمه می‌گیرد و در گذشته هیچ‌کس وفا و دوستی را به این شکل نشنیده است.
....که گفتت که پیشه کن
با من نفاق را و بغیر اتفاق را
هوش مصنوعی: تو گفتی که در کنار من نفاق را پیشه کن و به جز توافق و هم زبانی، به چیز دیگری توجه نکن.
ساقی بیار ساغر می تا دمی رفیق
شیرین کند ز باده ی تلخت مذاق را
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیکمی با می روشن کن تا دوستیمان با نوشیدنی، طعم تلخ زندگی را شیرین کند.