گنجور

شمارهٔ ۵۴

آنکه از عار به یاران نشود یار اینست
وانکه دارد ز من و یاری من عار اینست
آن جفاکار که کارش ز جفاکاری نیست
جز جفاکاری یاران وفادار اینست
آن ستمکار که از تیغ ستم می ریزد
خون یار از پی دلجویی اغیار اینست
آن شکر لب که چو فرهاد مدامم دارد
تلخکام از لب شیرین شکربار اینست
دل بیمار مرا از لب شکربارت
شربتی ده که دوای دل بیمار اینست
گفت از سینه فغان من و دل هرکه شنید
در قفس ناله ی مرغان گرفتار اینست
ز اشک خونین خبر حال دلم پرس، رفیق
که ز حال دل خون گشته خبردار اینست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنکه از عار به یاران نشود یار اینست
وانکه دارد ز من و یاری من عار اینست
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر خجالت و ننگ از همراهی دوستانش دوری می‌کند، در واقع دیگر دوستانی ندارد. و آن کسی که از من و دوستی با من شرم می‌کند، در حقیقت خود را از دوستی محروم کرده است.
آن جفاکار که کارش ز جفاکاری نیست
جز جفاکاری یاران وفادار اینست
هوش مصنوعی: آن کسی که به دیگران آسیب می‌زند، هیچ کارش به جز آزار دادن دوستان وفادار نیست.
آن ستمکار که از تیغ ستم می ریزد
خون یار از پی دلجویی اغیار اینست
هوش مصنوعی: آن ظالمی که با ظلم و ستم خود باعث رنج و خونریزی دوستانش می‌شود، به خاطر راضی کردن بیگانگان و دشمنان این کار را می‌کند.
آن شکر لب که چو فرهاد مدامم دارد
تلخکام از لب شیرین شکربار اینست
هوش مصنوعی: آن شیرینی لبی که مثل فرهاد همیشه در ذهنم است، مرا با تلخی و غم از لب شیرین و شیرین‌زبان دور کرده است.
دل بیمار مرا از لب شکربارت
شربتی ده که دوای دل بیمار اینست
هوش مصنوعی: دل بیمار من را از شیرینی لب‌های تو جرعه‌ای بده که درمان درد دل من در همین است.
گفت از سینه فغان من و دل هرکه شنید
در قفس ناله ی مرغان گرفتار اینست
هوش مصنوعی: هر کسی که صدای فریاد و ناله‌ی من را از دل بشنود، متوجه خواهد شد که این صدای در قفس بودن پرندگان است.
ز اشک خونین خبر حال دلم پرس، رفیق
که ز حال دل خون گشته خبردار اینست
هوش مصنوعی: از اشک‌های جاری و دردناک من بپرس که حال دلم چگونه است، ای رفیق، چرا که خبر از حال دل من را کسی دارد که خودش هم به درد و غم من واقف است.