شمارهٔ ۴۹
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹
بی قرار ام از فراقِ یار ، یارِ من کجا ست،
مایه ی آرامِ جانِ بی قرارِ من کجا ست
روزگاری شد ، که روزِ من سیاه است آن کز او،
تیره شد هم روزِ من هم روزگارِ من ، کجا ست
بود از شمعِ رخِ ماه ای ، فروزان محفل ام،
آن چراغِ محفلِ شبهایِ تارِ من ، کجا ست
هر که غمگین است او را غمگساری هست و من،
مُردم از بی غمگساری ، غمگسارِ من کجا ست
هر کجا رفتم ، ندیدم ■ نشان ، زان نازنین،
یارب ، امّیدِ دلِ امّیدوارِ من کجا ست
نیست در دست ام عنانِ دل ، خدا را دوستان،
آنکه بُرد از کف ، عنانِ اختیارِ من ، کجا ست
شد گلِ عشق م ز غم پژمرده آن کز وی، "رفیق" ،
موسمِ دی گشت ، ایّامِ بهارِ من کجا ست
هر کجا رفتم ، ندیدم من نشان ، زان نازنین،