شمارهٔ ۴۱
تا دست می دهد می و معشوق می پرست
از کف منه پیاله و فرصت مده ز دست
کردی چو صید خو دل ما را مده ز دست
مشکل فتد به دام چو صیدی ز دام جست
دامن کشان مرو ز بر من خدای را
بنشین دمی ز پا که دلم می رود ز دست
هم شست دست از دل و هم کند دل ز جان
هر کس چو من به دست کسی گشت پای بست
از دستبرد حادثه در زیر خاک به
در پای یار سر که نباشد چو خاک پست
از پیش دیده یارم اگر رفت باک نیست
جایی نمی رود ز دلم هر کجا که هست
پهلوی غیر چند نشینی به رغم من
پیش رفیق هم نفسی می توان نشست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا دست می دهد می و معشوق می پرست
از کف منه پیاله و فرصت مده ز دست
هوش مصنوعی: تا وقتی که فرصتی برای نوشیدن می و پرستش معشوق داری، پیاله را از دست نگذار و وقت را از دست نده.
کردی چو صید خو دل ما را مده ز دست
مشکل فتد به دام چو صیدی ز دام جست
هوش مصنوعی: وقتی دل ما را به دام انداختی، آن را از دست نده. اگر به مشکل بر بخوریم، مانند صیدی خواهیم بود که از دام میگریزد.
دامن کشان مرو ز بر من خدای را
بنشین دمی ز پا که دلم می رود ز دست
هوش مصنوعی: از کنار من نرو، ای خدا! لحظهای بنشین و استراحت کن، زیرا قلبم به شدت در حال تپش است و میترسم از دست برود.
هم شست دست از دل و هم کند دل ز جان
هر کس چو من به دست کسی گشت پای بست
هوش مصنوعی: دل و جان آدمی به دست کسی میافتد و راه آزادیش از بین میرود. همچنان که من، با احساسات و افکارم، تحت تأثیر دیگران قرار گرفتهام و دیگر نمیتوانم به راحتی زندگی کنم.
از دستبرد حادثه در زیر خاک به
در پای یار سر که نباشد چو خاک پست
هوش مصنوعی: اگر در زیر خاک به دست حوادث بیفتی، در حالی که پای یار باشد، سر تو که همچون خاک پست است، دیگر چه ارزشی دارد؟
از پیش دیده یارم اگر رفت باک نیست
جایی نمی رود ز دلم هر کجا که هست
هوش مصنوعی: اگر محبوبم از نزد من برود، نگران نیستم؛ او هر جا که باشد، در دل من جا دارد و از آن دور نخواهد شد.
پهلوی غیر چند نشینی به رغم من
پیش رفیق هم نفسی می توان نشست
هوش مصنوعی: به خاطر حفظ موقعیتم، نمیتوانم به همراه دیگران در جمعهای دوستانه بنشینم، اما با این حال میتوانم در کنار رفیق خودم که همفکرم هست، به راحتی وقت بگذرانم.