شمارهٔ ۳۵
مرا تا جان بجسم ناتوان است
غم و درد توأم در جسم و جان است
ز لیلی نام و از مجنون نشانیست
ز تو تا نام و از من تا نشان است
مدامم امتحان کردی و بازت
گمان بد بمن ای بدگمان است
چنان در دیده ام گل بی تو خار است
که پندارم نه گل نه گلستان است
چه غم از کینه ی دوران کسی را
که او را چون تو ماه مهربان است
صبوری چون بود آن را که بی تو
به در تن تاب و نه در دل توان است
رفیق از جور و لطف اوست ما را
به این دلخوش اگر این نیست، آن است
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا تا جان بجسم ناتوان است
غم و درد توأم در جسم و جان است
هوش مصنوعی: تا زمانی که جانم در این بدن ناتوان است، غم و درد تو همواره در وجودم احساس میشود.
ز لیلی نام و از مجنون نشانیست
ز تو تا نام و از من تا نشان است
هوش مصنوعی: از لیلی فقط نامی مانده و از مجنون نشانهای فقط وجود دارد؛ اما از تو نامی هست و از من هم نشانی.
مدامم امتحان کردی و بازت
گمان بد بمن ای بدگمان است
هوش مصنوعی: تو هر بار من را امتحان کردی و با این حال هنوز درباره من بدگمان هستی.
چنان در دیده ام گل بی تو خار است
که پندارم نه گل نه گلستان است
هوش مصنوعی: در چشمان من، بدون تو، حتی گل هم مثل خار به نظر میرسد. به قدری که فکر میکنم نه گل است و نه باغی پر از گل.
چه غم از کینه ی دوران کسی را
که او را چون تو ماه مهربان است
هوش مصنوعی: چه غمی میتواند باشد از خشم و کینهی زمانه، برای کسی که همچون تو، ماه مهربانی در دل دارد.
صبوری چون بود آن را که بی تو
به در تن تاب و نه در دل توان است
هوش مصنوعی: صبوری چگونه میتواند باشد برای کسی که بدون تو زندگی میکند؟ نه در تنش قدرتی است و نه در دلش تواناییای.
رفیق از جور و لطف اوست ما را
به این دلخوش اگر این نیست، آن است
هوش مصنوعی: دوست ما باعث خوشحالی ماست؛ اگر چیزی در زندگیمان خوب نیست، میتوانیم به لطف او دلگرم باشیم.