گنجور

شمارهٔ ۲۹

مر مکش که ترا می کنند خلق ملامت
وگرنه کشته شوم من، سر تو باد سلامت
مکش مرا که پشیمان شوی و سود ندارد
به کشته نالهٔ حسرت، به مرده آه ندامت
تمام عمر چه باشد که بینداز تو وفائی
کسی که صرف وفای تو کرده عمر، تمامت
بخون و خاک طپم نه جراحتی و نه زخمی
جزین نداشته هرگز شهید عشق علامت
دهم به مژده ی وصل تو جان و خوشدلم آری
خوش است وعده ی دیدار اگر بود بقیامت
بجان رسید رفیق از بلا و رشک رقیبان
که پای رفتن ازان کو نماند ورای اقامت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1403/02/20 22:04
سیدمحمد جهانشاهی

مکش مرا که پشیمان شویّ و سود ندارد،به کشته نالهٔ حسرت، به مرده آهِ ندامت

معنای مصراع دوم قابل توجیه نیست