گنجور

شمارهٔ ۲۷

نگار من عجب زیبا نگاری است
نگار سرو قد گلعذاری است
به شهرآشوب رخ، آشوب شهریست
بشور انگیز قد، شور دیاری است
به قید زلف طرفه صید بند است
بدام خط عجب عاشق شکاری است
گدای اوست هر جا پادشاهی است
غلام اوست هرجا شهریاری است
بهر کوئی ز دردش دردمندیست
بهر سوئی ز داغش داغداری است
نه محرومان کویش را حسابیست
نه مشتاقان رویش را شماری است
رفیق و شغل عشق او که این شغل
خجسته پیشه و فرخنده کاری است

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگار من عجب زیبا نگاری است
نگار سرو قد گلعذاری است
هوش مصنوعی: عشق من چقدر زیبا و دلرباست، او مانند سرو قد بلند و گلهای زیبا به نظر می‌رسد.
به شهرآشوب رخ، آشوب شهریست
بشور انگیز قد، شور دیاری است
هوش مصنوعی: چهره زیبا و پرآشوب او، همه شهر را به هم ریخته و هیجان و شور را در آن برقرار کرده است. قامت بلند و زیبایش، نشانه‌ای از سرزمین پرشور و نشاط است.
به قید زلف طرفه صید بند است
بدام خط عجب عاشق شکاری است
هوش مصنوعی: زلف زیبا و شکننده او مثل دام و تله‌ای است که با آن عاشق را به دام می‌اندازد. این عاشق همچون یک شکارچی که به زیبایی شکار می‌کند، در جاذبه خط و ابروی آن گرفتار شده است.
گدای اوست هر جا پادشاهی است
غلام اوست هرجا شهریاری است
هوش مصنوعی: هر جا که پادشاهی وجود دارد، به نوعی نشانه‌ای از بندگی و نیاز به آن معشوق احساس می‌شود و هر جا که قدرت و سلطنتی هست، نشانی از خدمت و غلامی آن معشوق به چشم می‌خورد.
بهر کوئی ز دردش دردمندیست
بهر سوئی ز داغش داغداری است
هوش مصنوعی: هر کسی که از درد و رنجی رنج می‌برد، کسی دیگر هم هست که در این درد و رنج با او همدردی می‌کند. به عبارت دیگر، هر طرفی که نگاه کنی، افرادی هستند که به خاطر درد و غم دیگران دچار اندوه شده‌اند.
نه محرومان کویش را حسابیست
نه مشتاقان رویش را شماری است
هوش مصنوعی: نه کسی از محرومانی که به درگاهش ندارند شمارش و حسابی می‌کند، و نه کسانی که عاشق دیدارش هستند، می‌توانند او را بشمارند.
رفیق و شغل عشق او که این شغل
خجسته پیشه و فرخنده کاری است
هوش مصنوعی: دوستی و حرفه عشق، شغل بسیار خوشبخت و شگفت‌انگیزی است که فرد را به موفقیت و شادی می‌رساند.