شمارهٔ ۲۶
گلستان خرم است و گل ببار است
ولی بی یار، گل در دیده خار است
چه حاصل آن گل و گلشن کسی را
که دور از یار و مهجور از دیار است
به باغ ای باغبان می خوانیم چند
که ایام گل و فصل بهار است
ز سرو و گل چه حظ آنرا که اکنون
جدا زان سرو قد گلعذار است
مرا زین ماه رخساران بی مهر
همین نه روز و شب تاریک و تار است
به خط و خال خوبان هر که دل داد
سیه روز و پریشان روزگار است
مشو گرد از رخم ای اشک کین گرد
غبار راه آن چابک سوار است
مرا جز می پرستی نیست کاری
ترا زاهد بکار من چه کار است
گدائی تو رفیق او شاه، آری
تو را زو فخر و او را از تو عار است
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گلستان خرم است و گل ببار است
ولی بی یار، گل در دیده خار است
هوش مصنوعی: باغ پر از گل و سرسبزی است، اما بدون همراه و یار، گلها در چشم آدم مثل خار میمانند.
چه حاصل آن گل و گلشن کسی را
که دور از یار و مهجور از دیار است
هوش مصنوعی: چه بهرهای از گل و باغ دارد فردی که دور از محبوبش و بیخبر از دیار خود است؟
به باغ ای باغبان می خوانیم چند
که ایام گل و فصل بهار است
هوش مصنوعی: خدمت باغبان میگوییم که بیایید، زیرا اکنون زمان گل و فصل بهار است و باید از زیباییهای این دوران بهرهمند شویم.
ز سرو و گل چه حظ آنرا که اکنون
جدا زان سرو قد گلعذار است
هوش مصنوعی: از درخت سرو و گل چه فایدهای دارد کسی که اکنون از آن سرو زیبا و گلنما جدا شده است؟
مرا زین ماه رخساران بی مهر
همین نه روز و شب تاریک و تار است
هوش مصنوعی: من به خاطر این ماه چهرههای زیبا، همین نه روز و شب تیره و دلگیر هستم.
به خط و خال خوبان هر که دل داد
سیه روز و پریشان روزگار است
هوش مصنوعی: هر کسی که به زیباییها و نشانههای خوبان دل ببندد، زندگیاش دچار مشکلات و پریشانی خواهد شد.
مشو گرد از رخم ای اشک کین گرد
غبار راه آن چابک سوار است
هوش مصنوعی: ای اشک، به دور از چهرهام نگرد، زیرا گرد و غبار راه، نشاندهندهی حرکت آن سوار چابک است.
مرا جز می پرستی نیست کاری
ترا زاهد بکار من چه کار است
هوش مصنوعی: من تنها به نوشیدن می مشغولم و کار دیگری ندارم، اما تو ای زاهد، به کار من هیچ ارتباطی نداری.
گدائی تو رفیق او شاه، آری
تو را زو فخر و او را از تو عار است
هوش مصنوعی: دوستی تو با آن پادشاه، در واقع به نفع توست و این رابطه باعث افتخار تو میشود، اما او از این ارتباط احساس خجالت میکند.