شمارهٔ ۲۰
ای به زیبائی رخت چون آفتاب
خورد از رشک رخت خون آفتاب
آفتابت چون توان گفتن که هست
ذره ای زین حسن بی چون آفتاب
پیش ازین بودی به خوبی رشک ماه
رشک دارد بر تو اکنون آفتاب
تا شبیه آفتابت گفت عقل
گشت ازین تشبیه، مجنون آفتاب
داشت حسنی چون تو دلبر ماه اگر
داشت حسن روزافزون آفتاب
جای آن بودی که بهر دیدنت
بی رفیق آید ز گردون آفتاب
داشتی وصف تو بر لب چون رفیق
داشتی گر طبع موزون آفتاب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای به زیبائی رخت چون آفتاب
خورد از رشک رخت خون آفتاب
هوش مصنوعی: ای زیباترین، چهرهات مانند آفتاب است و از زیباییات، آفتاب هم به حسد غرق در خون میشود.
آفتابت چون توان گفتن که هست
ذره ای زین حسن بی چون آفتاب
هوش مصنوعی: آفتاب چطور میتواند بگوید که یک ذره از این زیبایی را دارد، در حالی که خود بزرگترین منبع روشنایی و زیبایی است؟
پیش ازین بودی به خوبی رشک ماه
رشک دارد بر تو اکنون آفتاب
هوش مصنوعی: پیش از این، تو به قدری زیبا بودی که ماه به تو حسادت میکرد، اما اکنون آفتاب هم به زیبایی تو حسادت میکند.
تا شبیه آفتابت گفت عقل
گشت ازین تشبیه، مجنون آفتاب
هوش مصنوعی: عقل به اندازهای تحت تأثیر زیبایی و درخشش تو قرار گرفته که همانند مجنون به آفتاب مینگرد. این تأثیر نشاندهندهٔ عشق و شیدایی عمیق عقل نسبت به توست.
داشت حسنی چون تو دلبر ماه اگر
داشت حسن روزافزون آفتاب
هوش مصنوعی: اگر کسی زیبایی و دلگدازی تو را داشته باشد، اگر خورشید هم زیباییاش را بیشتر کند، باز هم به پای زیبایی تو نمیرسد.
جای آن بودی که بهر دیدنت
بی رفیق آید ز گردون آفتاب
هوش مصنوعی: باید در جایی میبودیم که برای دیدن تو حتی بدون همراهی کسی، خورشید از آسمان به زمین بیفتد.
داشتی وصف تو بر لب چون رفیق
داشتی گر طبع موزون آفتاب
هوش مصنوعی: تو داری توصیفی از خودت که دوستانت را تحت تأثیر قرار میدهد، مثل اینکه طبع تو به زیبایی و متناسب چون آفتاب موزون است.