شمارهٔ ۱۸۳
منم از چشم سیاهی به نگاهی قانع
به نگاهی شده از چشم سیاهی قانع
صبح تا شام به نظاره ی مهری محظوظ
شام تا صبح به اندیشه ی ماهی قانع
به تمنای رخی بر سر کویی ساکن
به تماشای قدی بر سر راهی قانع
ار به آزردن من هر دم و هر لحظه حریص
من به پرسیدن او گاه به گاهی قانع
نیست قانع دل من با رخش از سبزخطان
هست تا گل نتوان شد به گیاهی قانع
میل نظاره ی ماه فلکم نیست رفیق
که به ماهی شدم از طرف کلاهی قانع
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
منم از چشم سیاهی به نگاهی قانع
به نگاهی شده از چشم سیاهی قانع
هوش مصنوعی: من از نگاه و چشمهای تیره و غمانگیز تو راضی هستم، زیرا به همین نگاهها دلخواهم است.
صبح تا شام به نظاره ی مهری محظوظ
شام تا صبح به اندیشه ی ماهی قانع
هوش مصنوعی: از صبح تا شب مشغول تماشای محبوبم هستم و از شب تا صبح در فکر و اندیشه ی زیبایی او به سر می برم.
به تمنای رخی بر سر کویی ساکن
به تماشای قدی بر سر راهی قانع
هوش مصنوعی: در انتظار دیدن چهرهای زیبا، در گوشهای نشستهام و به تماشای قد و قامت دلربایی در جادهای مشغولم.
ار به آزردن من هر دم و هر لحظه حریص
من به پرسیدن او گاه به گاهی قانع
هوش مصنوعی: اگر تو هر لحظه و هر زمان به آزار من تمایل داری، من هم هر از گاهی به پرسیدن حال او مشتاق هستم، اما در عین حال به راحتی قانع میشوم.
نیست قانع دل من با رخش از سبزخطان
هست تا گل نتوان شد به گیاهی قانع
هوش مصنوعی: دل من هرگز راضی نمیشود به زیباییهای ظاهری و سبز از آنچه میبیند، زیرا نمیتواند به یک گیاه محدود و کوچک قناعت کند.
میل نظاره ی ماه فلکم نیست رفیق
که به ماهی شدم از طرف کلاهی قانع
هوش مصنوعی: دوست عزیز، من تمایل دارم که به زیبایی ماه نگاه کنم، اما هنگامی که به زیبایی آن مینگرم، خودم را در دنیایی از خوشبختی و رضایت میبینم که باعث شده قانع شوم و به همین اندازه بسنده کنم.