گنجور

شمارهٔ ۱۸۲

بی تو ای رخشنده اختر زاختر رخشان چه حظ
بی تو ای تابنده انجم ز انجم تابان چه حظ
جان غم پرورده را با عیش و با عشرت چکار
با قفس خو کرده را از باغ و از بستان چه حظ
تشنه ی لعل لب یارم من لب تشنه را
بی لب جانبخش یار از چشمه حیوان چه حظ
ذوق داغ و درد اگر دارد دلت دانی که من
می برم از این چه فیض و می کنم از جان چه حظ
گر به جان داغی نباشد باشد از مرهم چه فیض
ور به دل دردی نباشد باشد از درمان چه حظ
وصل خوش باشد نباشد گر ز پی هجران رفیق
ورنه از وصلی که دارد در عقب هجران چه حظ

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی تو ای رخشنده اختر زاختر رخشان چه حظ
بی تو ای تابنده انجم ز انجم تابان چه حظ
هوش مصنوعی: ای ستاره درخشان، بدون تو چه لذتی از زیبایی‌های دیگر وجود دارد؟ و ای نور تابان، بدون تو چه فایده‌ای از درخشش دیگر ستاره‌ها وجود دارد؟
جان غم پرورده را با عیش و با عشرت چکار
با قفس خو کرده را از باغ و از بستان چه حظ
هوش مصنوعی: وجودی که پر از غم و اندوه است، چه نیازی به لذت و خوشی دارد؟ کسی که به زندان عادت کرده، از باغ و باغچه چه لذتی می‌برد؟
تشنه ی لعل لب یارم من لب تشنه را
بی لب جانبخش یار از چشمه حیوان چه حظ
هوش مصنوعی: من به شدت به زیبایی لب یار نیازمندم و لب تشنه‌ام در غیاب او نمی‌تواند از چشمه حیات بهره‌ای ببرد.
ذوق داغ و درد اگر دارد دلت دانی که من
می برم از این چه فیض و می کنم از جان چه حظ
هوش مصنوعی: اگر قلبت از شوق و درد می‌تپد، می‌دانی که من چه بهره‌ای از این احساس می‌برم و از جان خود چه لذتی می‌برم.
گر به جان داغی نباشد باشد از مرهم چه فیض
ور به دل دردی نباشد باشد از درمان چه حظ
هوش مصنوعی: اگر دل انسان دچار زخم و درد نباشد، مرهم و درمان چه فایده‌ای دارد؟ اگر کسی در دل خود رنج و محنتی حس نکند، چه لذتی می‌تواند از درمان ببرد؟
وصل خوش باشد نباشد گر ز پی هجران رفیق
ورنه از وصلی که دارد در عقب هجران چه حظ
هوش مصنوعی: وصل و دیدار با محبوب لذت‌بخش است، حتی اگر بعد از آن جدایی و دوری پیش بیاید. اما اگر کسی فقط به خاطر جدایی به وصال فکر کند، چه چیزی از این وصال نصیبش خواهد شد؟