گنجور

شمارهٔ ۱۶

از آن مژگان تر جاروب کردم آستانش را
که با من در میان نبود غباری پاسبانش را
در این باغم من آن بلبل که چون بست آشیان بر گل
برد از شاخ اول از دوم شاخ آشیانش را
مریض عشق بیمار است محمل کو در این عالم
که می نالد ز درد و کس نمی فهمد زبانش را
اگر با خار گیرد عندلیبش خو عجب نبود
در آن گلشن که هست الفت به گلچین باغبانش را
سواری را که شهری می نهد سر بر سم توسن
کجا دست رفیق بینوا گیرد عنانش را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از آن مژگان تر جاروب کردم آستانش را
که با من در میان نبود غباری پاسبانش را
هوش مصنوعی: با مژگان تر و نازک خود، آستانه محبوبم را پاک کردم، چرا که هرگز در دل من گناهی وجود نداشت تا پاسبان آن باشد.
در این باغم من آن بلبل که چون بست آشیان بر گل
برد از شاخ اول از دوم شاخ آشیانش را
هوش مصنوعی: من در این باغ بلبل هستم که وقتی به گل نشستم، برای ساختن آشیان، از ابتدا به شاخ دوم و برگ‌ها روی آوردم.
مریض عشق بیمار است محمل کو در این عالم
که می نالد ز درد و کس نمی فهمد زبانش را
هوش مصنوعی: عاشق به شدت رنج می‌برد و در این دنیا محلی برای آرامش ندارد؛ او از دردهایش شکایت می‌کند، اما هیچ‌کس نمی‌تواند صحبت‌هایش را درک کند.
اگر با خار گیرد عندلیبش خو عجب نبود
در آن گلشن که هست الفت به گلچین باغبانش را
هوش مصنوعی: اگر پرنده‌ای در باغی با خارها و دردها روبرو شود، جای تعجب نیست، چرا که در آن باغ رابطه‌ای عمیق بین پرنده و باغبان وجود دارد و او به زیبایی گل‌ها آشناست.
سواری را که شهری می نهد سر بر سم توسن
کجا دست رفیق بینوا گیرد عنانش را
هوش مصنوعی: سواری که از شهر می آید و با سر بر سم اسب خود می‌کوبد، چگونه می‌تواند دست رفیق بی‌چاره را بگیرد و کنترل آن را به دست بگیرد؟