گنجور

شمارهٔ ۸۸ - شکایت پیرزن

روز شکار، پیرزنی با قباد گفت
کاز آتش فساد تو، جز دود و آه نیست
روزی بیا به کلبهٔ ما از ره شکار
تحقیق حال گوشه‌نشینان گناه نیست
هنگام چاشت، سفرهٔ بی نان ما ببین
تا بنگری که نام و نشان از رفاه نیست
دزدم لحاف برد و شبان گاو پس نداد
دیگر به کشور تو، امان و پناه نیست
از تشنگی، کدوبنم امسال خشک شد
آب قنات بردی و آبی بچاه نیست
سنگینی خراج، بما عرصه تنگ کرد
گندم تراست، حاصل ما غیر کاه نیست
در دامن تو، دیده جز آلودگی ندید
بر عیبهای روشن خویشت، نگاه نیست
حکم دروغ دادی و گفتی حقیقت است
کار تباه کردی و گفتی تباه نیست
صد جور دیدم از سگ و دربان به درگهت
جز سفله و بخیل، درین بارگاه نیست
ویرانه شد ز ظلم تو، هر مسکن و دهی
یغماگر است چون تو کسی، پادشاه نیست
مردی در آنزمان که شدی صید گرگ آز
از بهر مرده، حاجت تخت و کلاه نیست
یکدوست از برای تو نگذاشت دشمنی
یک مرد رزمجوی، ترا در سپاه نیست
جمعی سیاهروز سیهکاری تواند
باور مکن که بهر تو روز سیاه نیست
مزدور خفته را ندهد مزد، هیچکس
میدان همت است جهان، خوابگاه نیست
تقویم عمر ماست جهان، هر چه میکنیم
بیرون ز دفتر کهن سال و ماه نیست
سختی کشی ز دهر، چو سختی دهی بخلق
در کیفر فلک، غلط و اشتباه نیست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روز شکار، پیرزنی با قباد گفت
کاز آتش فساد تو، جز دود و آه نیست
هوش مصنوعی: در روزی که به شکار رفته بودند، یک زن سالخورده به قباد گفت: اثر آتش ناشی از فساد تو، چیزی جز دود و آه نیست.
روزی بیا به کلبهٔ ما از ره شکار
تحقیق حال گوشه‌نشینان گناه نیست
هوش مصنوعی: یک روز بیا به خانهٔ ما از راه شکار و ببین حال آن کسانی را که گوشه‌نشین هستند، که این کار گناهی ندارد.
هنگام چاشت، سفرهٔ بی نان ما ببین
تا بنگری که نام و نشان از رفاه نیست
هوش مصنوعی: در صبح هنگام، سفرهٔ ما را که بدون نان است نظاره کن تا متوجه شوی که ثروت و راحتی همیشه نمایانگر خوبی‌ها نیست.
دزدم لحاف برد و شبان گاو پس نداد
دیگر به کشور تو، امان و پناه نیست
هوش مصنوعی: دزد لحاف را برد و شبان دیگر گاو را پس نداد. دیگر در این سرزمین امان و پناهی وجود ندارد.
از تشنگی، کدوبنم امسال خشک شد
آب قنات بردی و آبی بچاه نیست
هوش مصنوعی: امسال به خاطر تشنگی، قنات ما خشک شده و هیچ آبی در چاه نیست.
سنگینی خراج، بما عرصه تنگ کرد
گندم تراست، حاصل ما غیر کاه نیست
هوش مصنوعی: بار مالیات بر دوش ما سنگینی می‌کند و ما را در تنگنا قرار داده است. محصول تو گندم است، اما ما فقط کاهی بیش نداریم.
در دامن تو، دیده جز آلودگی ندید
بر عیبهای روشن خویشت، نگاه نیست
هوش مصنوعی: در آغوش تو، چشمم جز ناپاکی چیزی را نتوانست دید، بر عیب‌های واضح وجودت، نگاهی وجود ندارد.
حکم دروغ دادی و گفتی حقیقت است
کار تباه کردی و گفتی تباه نیست
هوش مصنوعی: تو قضاوت نادرستی کردی و ادعا کردی که درست است، کار خود را خراب کردی و مدعی شدی که خراب نیست.
صد جور دیدم از سگ و دربان به درگهت
جز سفله و بخیل، درین بارگاه نیست
هوش مصنوعی: من از آدم‌های مختلف، از جمله دربان و سگ‌ها، در درگاه تو انواع و اقسام رفتارها و ویژگی‌ها را دیده‌ام و تنها افراد پست و خسیس را در این جایگاه یافته‌ام.
ویرانه شد ز ظلم تو، هر مسکن و دهی
یغماگر است چون تو کسی، پادشاه نیست
هوش مصنوعی: به خاطر ستم‌های تو، هر خانه و دهکده‌ای خراب شده است. کسی به اندازه تو چپاول‌گر نیست، و هیچ پادشاهی در دنیا نمی‌تواند مانند تو باشد.
مردی در آنزمان که شدی صید گرگ آز
از بهر مرده، حاجت تخت و کلاه نیست
هوش مصنوعی: اگر مردی در زمانی که گرگ صید می‌کند، به خاطر مرده‌ها آز و تمایل نشان دهد، دیگر نیازی به تخت و کلاه ندارد. این بدان معناست که در شرایط سخت و دشوار، مسائل دنیوی و مادی نمی‌توانند به او کمک کنند و باید به فکر مسائل اصلی و انسانی باشد.
یکدوست از برای تو نگذاشت دشمنی
یک مرد رزمجوی، ترا در سپاه نیست
هوش مصنوعی: یک دوست برای تو دشمنی نکرد، و در میان جنگجویان، تو را در صف سپاهیان نمی‌بینم.
جمعی سیاهروز سیهکاری تواند
باور مکن که بهر تو روز سیاه نیست
هوش مصنوعی: گروهی هستند که به خاطر بدبختی‌های خود، نمی‌توانند باور کنند که روزهای تلخ و دشوار برای تو وجود ندارد.
مزدور خفته را ندهد مزد، هیچکس
میدان همت است جهان، خوابگاه نیست
هوش مصنوعی: کسی که بی‌دقت و بی‌انگیزه است، هیچ پاداشی دریافت نخواهد کرد. دنیا جایی برای خواب و تنبلی نیست؛ بلکه مکانی است برای تلاش و کوشش.
تقویم عمر ماست جهان، هر چه میکنیم
بیرون ز دفتر کهن سال و ماه نیست
هوش مصنوعی: زمان عمر ما همانند یک تقویم است و هر کاری که انجام می‌دهیم، خارج از صفحات این دفتر کهن تاریخ و زمان نیست.
سختی کشی ز دهر، چو سختی دهی بخلق
در کیفر فلک، غلط و اشتباه نیست
هوش مصنوعی: اگر در زندگی سختی‌ها و مشکلات زیادی را تحمل کنی، هیچ اشکالی ندارد که در برابر دیگران نیز با خشونت و سختی رفتار کنی، چرا که این کار ناشی از سختی‌هایی است که خودت تجربه کرده‌ای.

خوانش ها

شمارهٔ ۸۸ - شکایت پیرزن به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1393/08/19 00:11
مهدی ف

با سلام
فکر می کنم مصرع اول بیت نهم باید به شرح ذیل باشد:
"صد جور دیدم از سگ و دربان درگهت". به نظر می رسد حرف "به" اضافی است.

1393/09/08 03:12
رضا

با عرض سلام و تشکر
در بیت ششم کلمه عرصه اشتباهاً عرضه نوشته شده است لطفاً اصلاح نمایید

1394/06/17 00:09

سلام

در نسخه ای که بنده در اختیار دارم مصرع نخست بیت نهم چنین است:
صد جور دیدم از سگ و دربانِ درگهت...

1395/09/18 20:12
Azathoth

در بیت سیزدهم مصراع دوم من اینگونه هم دیدم :
مردم سیاهروز سیهکاری تواند
گمان مبر که برای تو روز سیاه نیست

1396/12/16 12:03
مهدی

سنگینی خراج، بما عرضه تنگ کرد/ عرصه درست است

1397/08/06 22:11
ســراج

بادرود و مهر فراوان،لطفاً بیت ششم مصرع اول» عرضه « را تصحیح بفرمایید
سنگینی خراج، بما عرصه تنگ کرد...
05.11.2018

1397/11/18 15:02
محمد عسگری - وفا -

با سلام و سپاسگزاری در برابر کار سترگ سامان‌دهندگان گنجور،
به نظر میرسد جدا نویسی(با نیم فاصله) به خواندن آسانتر و دقیق مصرع اول بیت سیزدهم کمک کند. به این صورت:
جمعی سیاه‌روزِ سیه کاری تواند

1398/01/15 09:04
احمد

احسنت بر شما دست اندر کاران گنجور

1398/04/17 10:07

سلام
در نسخه ای که بنده در اختیار دارم مصرع نخست بیت ششم چنین است:
سنگینی خراج، بما «عرصه» تنگ کرد...
احتمالاً «عرضه» اشتباه تایپی نیست؟

1402/08/21 01:11
رضا هادی پور

یادش بخیر این مصرع خیلی تو امتحانات ادبیات میومد: یک مرد رزمجوی ترا در سپاه نیست

واقعا باید در مقابل این اشعار پر مغز سر تعظیم فرود آورد.

1403/03/28 22:05
رضا هادی پور

عاشق این بیتم:

مزدور خفته را ندهد مزد هیچکس* میدان همت است جهان، خوابگاه نیست