شمارهٔ ۸۵ - شب
شباهنگام، کاین فیروزه گلشن
ز انوار کواکب، گشت روشن
غزال روز، پنهان گشت از بیم
پلنگ شب، برون آمد ز ممکن
روان شد خار کن با پشتهٔ خار
بخسته، دست و پا و پشت و گردن
بکنج لانه، مور آرمگه ساخت
شده آزرده، از دانه کشیدن
برسم و راه دیرین، داد چوپان
در آغل، گوسفندان را نشمین
کبوتر جست اندر لانه راحت
زغن در آشیان بنمود مسکن
جهانرا سوگ بگرفت و شباویز
بسان سوگواران کرد شیون
زمان خفتن آمد ماکیانرا
نچیده ماند آن پاشیده ارزن
نهاد از دست، مرد کارگر کار
که شد بیگاه وقت کار کردن
هم افسونگر رهائی یافت، هم مار
هم آهنگر بیاسود و هم آهن
لحاف پیرزن را پارگی ماند
که نتوانست نخ کردن بسوزن
بیارامید صید، آسوده در دام
بشوق شادی روز رهیدن
دروگر، داس خود بنهاد بر دوش
تبرزن، رخت خود پوشید بر تن
عسس بیدار ماند، آری چه نیکوست
برای خفتگان، بیدار بودن
ببام خلق، بر شد دزد طرار
کمین رهگذاران کرد رهزن
ز بی خوابی شکایت کرد بیمار
که شد نزدیک، رنج شب نخفتن
بدوشیدند شیر گوسفندان
بیاسودند گاو و گاوآهن
خروش از جانب میخانه برخاست
ز بس جام و سبو در هم شکستن
ز تاریکی، زمین بگرفت اسپر
ز انجم آسمان بر بست جوشن
ز مشرق، گشت ناهید آشکارا
چو تابنده گهر، از تیره معدن
شهاب ثاقب، از دامان افلاک
فرو افتاد، چون سنگ فلاخن
بنات النعش، خونین کرده رخسار
ز مویه کردن و از موی کندن
ثوابت، جمله حیران ایستاده
چو محکومان بهنگام زلیفن
به کنج کلبهٔ تاریک بختان
فروتابید نور مه ز روزن
بر آمد صبحدم، مهر جهانتاب
بسان حور از چنگ هریمن
فرو شستند چین زلف سنبل
بیفشاندند گرد از چهر سوسن
ز سر بگرفت سعی و رنج خود، مور
بشد گنجشک، بهر دانه جستن
نماند توسنی و راهواری
ز ناهمواری ایام توسن
بدینگونه است آئین زمانه
زمانی دوستدار و گاه دشمن
پدید آرد گهی صبح و گهی شام
گهی اردیبهشت و گاه بهمن
دریغا، کاروان عمر بگذشت
ز سال و ماه و روز و شب گذشتن
ز گیر و دار این دام بلاخیز
جهان تا هست، کس را نیست رستن
اگر نیک و اگر بد گردد احوال
نیفتد چرخهٔ گیتی ز گشتن
دهد این سودگر، ایدوست، ما را
گهی کرباس و گاهی خز ادکن
بدانش، زنگ ازین آئینه بزدای
بصیقل، زنگ را دانی زدودن
چو اسرائیلیان، کفران نعمت
مکن، چون هست هم سلوی و هم من
کتاب حکمت و عرقان چه خوانی
نخوانده ابجد و حطی و کلمن
حقیقت گوی شو، پروین، چه ترسی
نشاید بهر باطل، حق نهفتن
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شباهنگام، کاین فیروزه گلشن
ز انوار کواکب، گشت روشن
هوش مصنوعی: در شب، این باغ زیبا به خاطر نور ستارهها روشن و درخشان شده است.
غزال روز، پنهان گشت از بیم
پلنگ شب، برون آمد ز ممکن
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده میشود که غزالی در طول روز به دلیل ترس از پلنگ شب، خود را پنهان میکند و در نتیجه، از دنیای امکان بیرون میآید. یعنی در شرایط خطرناک، موجودات به جایی امن و دور از خطر پناه میبرند.
روان شد خار کن با پشتهٔ خار
بخسته، دست و پا و پشت و گردن
هوش مصنوعی: باید از دقت و تلاش خود کم نکنید و در برابر سختیها و مشکلات استقامت نشان دهید. در این راه، تحمّل و پذیرش دشواریها لازم است تا به موفقیت برسید.
بکنج لانه، مور آرمگه ساخت
شده آزرده، از دانه کشیدن
هوش مصنوعی: در گوشه لانه، موری آشیانهای ساخته که از برداشت دانه ناراحت است.
برسم و راه دیرین، داد چوپان
در آغل، گوسفندان را نشمین
هوش مصنوعی: من به روش و سنت گذشته برمیگردم، مانند اینکه چوپان در آغل به گوسفندانش جایی برای نشستن و آرامش میدهد.
کبوتر جست اندر لانه راحت
زغن در آشیان بنمود مسکن
هوش مصنوعی: کبوتر در لانهاش در آرامش زندگی میکند، در حالی که زغن نیز در آشیانش خانهنشینی را به نمایش میگذارد.
جهانرا سوگ بگرفت و شباویز
بسان سوگواران کرد شیون
هوش مصنوعی: جهان را اندوهی فراگرفته و به مانند عزاداران، ناله و شیون زیادی در فضا طنینانداز شده است.
زمان خفتن آمد ماکیانرا
نچیده ماند آن پاشیده ارزن
هوش مصنوعی: زمان خوابیدن ماکیان فرارسیده و ارزنهایی که پاشیده شده هنوز جمعآوری نشدهاند.
نهاد از دست، مرد کارگر کار
که شد بیگاه وقت کار کردن
هوش مصنوعی: مرد کارگر وقتی نگران میشود که وقت کاری را از دست داده و باید در آن زمان به کار بپردازد.
هم افسونگر رهائی یافت، هم مار
هم آهنگر بیاسود و هم آهن
هوش مصنوعی: در اینجا به نظر میرسد که هم شخصی که دیگران را فریب میدهد، آزاد شده است و هم موجوداتی چون مار و آهنگری که کار میکند، استراحت کردهاند و حتی خود آهن نیز در آرامش به سر میبرد. این جمله نشاندهندهای فضایی از آرامش و رهایی است که در آن همه چیز در سکوت و آرامش به سر میبرد.
لحاف پیرزن را پارگی ماند
که نتوانست نخ کردن بسوزن
هوش مصنوعی: لحاف زن سالخورده دچار پارگی شده است و او نتوانسته است که آن را با سوزن و نخ وصله بزند.
بیارامید صید، آسوده در دام
بشوق شادی روز رهیدن
هوش مصنوعی: به آرامش رسیدن شکار، در دام با امید و شوقی که به روز رهایی منجر میشود.
دروگر، داس خود بنهاد بر دوش
تبرزن، رخت خود پوشید بر تن
هوش مصنوعی: کشاورز داس خود را بر دوش انداخت و چاقو به کمر بسته، آمادهی کار شد.
عسس بیدار ماند، آری چه نیکوست
برای خفتگان، بیدار بودن
هوش مصنوعی: نگهبان شب تب دار و بیدار است، و این برای کسانی که در خوابند، بسیار خوب است که کسی بیدار باشد تا از آنها مراقبت کند.
ببام خلق، بر شد دزد طرار
کمین رهگذاران کرد رهزن
هوش مصنوعی: دزد ماهری به بالای بام رفته و در کمین افرادی که از آنجا عبور میکنند نشسته است تا به آنها حمله کند.
ز بی خوابی شکایت کرد بیمار
که شد نزدیک، رنج شب نخفتن
هوش مصنوعی: بیمار از بیخوابی خود شکایت کرد و گفت: شبهایی که نتوانستهام بخوابم، عذابآور بودند.
بدوشیدند شیر گوسفندان
بیاسودند گاو و گاوآهن
هوش مصنوعی: شیر گوسفندان را دوشیدند و گاوها و گاوآهن در آرامش به سر میبرند.
خروش از جانب میخانه برخاست
ز بس جام و سبو در هم شکستن
هوش مصنوعی: صدای بلندی از سمت میخانه بلند شده است، به خاطر اینکه جامها و سبوها به شدت در هم شکسته شدهاند.
ز تاریکی، زمین بگرفت اسپر
ز انجم آسمان بر بست جوشن
هوش مصنوعی: از تاریکی، زمین پوشش خود را گرفت و آسمان با ستارهها در برابر او مانند زره بسته شده است.
ز مشرق، گشت ناهید آشکارا
چو تابنده گهر، از تیره معدن
هوش مصنوعی: از طرف مشرق، ناهید به وضوح نمایان شد، مانند جواهری درخشان که از دل یک معدن تاریک بیرون میآید.
شهاب ثاقب، از دامان افلاک
فرو افتاد، چون سنگ فلاخن
هوش مصنوعی: شهاب درخشان و روشن از آسمان پایین آمد، مانند سنگی که از فلاخن پرتاب میشود.
بنات النعش، خونین کرده رخسار
ز مویه کردن و از موی کندن
هوش مصنوعی: دختران نعش، با گریه کردن و کندن مو، چهرهشان را خونین کردهاند.
ثوابت، جمله حیران ایستاده
چو محکومان بهنگام زلیفن
هوش مصنوعی: ثوابت مانند افرادی هستند که حیرت زده و بدون حرکت منتظر میمانند، درست مثل محکومان در لحظههای اعدام.
به کنج کلبهٔ تاریک بختان
فروتابید نور مه ز روزن
هوش مصنوعی: در گوشهٔ کلبهای که شانس و سرنوشت بد در آن حاکم است، نوری از ماه از دریچهای وارد شد و تابید.
بر آمد صبحدم، مهر جهانتاب
بسان حور از چنگ هریمن
هوش مصنوعی: صبح دمید و خورشید همچون حوری زیبایی از دستان شیطان رها شد.
فرو شستند چین زلف سنبل
بیفشاندند گرد از چهر سوسن
هوش مصنوعی: زلفهای چین دار سنبل را آراسته و زیبا کردهاند و از چهرهی سوسن، غبار و کدورت را زدودهاند.
ز سر بگرفت سعی و رنج خود، مور
بشد گنجشک، بهر دانه جستن
هوش مصنوعی: از سر گرفت تلاش و زحمت خودش، مور به گنجشکی تبدیل شد تا دانهای پیدا کند.
نماند توسنی و راهواری
ز ناهمواری ایام توسن
هوش مصنوعی: در زندگی، به دلیل مشکلات و سختیهای زمانه، هیچ نشانی از آرامش و راحتی باقی نمانده است.
بدینگونه است آئین زمانه
زمانی دوستدار و گاه دشمن
هوش مصنوعی: اینطور است که فرهنگ زمانه گاهی دوست و حامی ماست و گاهی به دشمنی با ما برمیخیزد.
پدید آرد گهی صبح و گهی شام
گهی اردیبهشت و گاه بهمن
هوش مصنوعی: گاهی صبح میآید و گاهی شب، گاهی ماه اردیبهشت میرسد و گاهی بهمن.
دریغا، کاروان عمر بگذشت
ز سال و ماه و روز و شب گذشتن
هوش مصنوعی: افسوس که عمر ما مانند کاروانی سپری شد و سالها، ماهها، روزها و شبها یکی پس از دیگری گذشتند.
ز گیر و دار این دام بلاخیز
جهان تا هست، کس را نیست رستن
هوش مصنوعی: در میان مشکلات و دشواریهای این دنیا، تا زمانی که هست، هیچکس نمیتواند به راحتی از این گرفتاریها رهایی یابد.
اگر نیک و اگر بد گردد احوال
نیفتد چرخهٔ گیتی ز گشتن
هوش مصنوعی: اگر حال دنیا خوب یا بد شود، همچنان چرخ دنیای هستی به گردش خود ادامه میدهد.
دهد این سودگر، ایدوست، ما را
گهی کرباس و گاهی خز ادکن
هوش مصنوعی: این سوداگر به ما گاهی کرباس و گاهی خز میدهد، یعنی در دنیای هر روزی که زندگی میکنیم، گاهی چیزهای ساده و معمولی و گاهی چیزهای گرانقیمت و فاخر را به ما میرساند.
بدانش، زنگ ازین آئینه بزدای
بصیقل، زنگ را دانی زدودن
هوش مصنوعی: با دانش خود، کدر و زنگار را از این آئینه پاک کن؛ زیرا میدانی چگونه میتوان زنگ را زدود.
چو اسرائیلیان، کفران نعمت
مکن، چون هست هم سلوی و هم من
هوش مصنوعی: مثل اینکه نعمتها را نادیده بگیری، مانند بنیاسرائیل، چرا که هم احساس آرامش و راحتی داری و هم نعمتهای زیادی در اختیارت است.
کتاب حکمت و عرقان چه خوانی
نخوانده ابجد و حطی و کلمن
هوش مصنوعی: کتابهای حکمت و آموزههای عمیق چه فایدهای دارد، وقتی که کسی حتی الفبا را هم نخوانده باشد؟
حقیقت گوی شو، پروین، چه ترسی
نشاید بهر باطل، حق نهفتن
هوش مصنوعی: پروین، باید حقیقت را بگویی و از بیان آن نترسی، چرا که پنهان کردن حق به خاطر نادرستی جایز نیست.
خوانش ها
شمارهٔ ۸۵ - شب به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1391/05/11 13:08
خاتم
با سلام و سپاس بسیار بابت این کار ارزشمند
پنج بیت مانده به آخر گمانم باید "خزاد کن" در واقع "خز ادکن" باشد.
1397/06/07 09:09
خدیجه گنجی
آخرین واژه ی بیت دوم، "مَکمَن" است که اشتباه تایپی دارد. بیت34 آخرین واژه اش"خزِّ اَدکَن" اشتباهِ فاصله گذاری دارد.
ضمناً رسم الخط امروز فارسی رعایت نشده است؛ مثلا، بکنج، امروزه به کنج، نوشته می شود و...