گنجور

شمارهٔ ۸۱ - سعی و عمل

براهی در، سلیمان دید موری
که با پای ملخ میکرد زوری
بزحمت، خویش را هر سو کشیدی
وزان بار گران، هر دم خمیدی
ز هر گردی، برون افتادی از راه
ز هر بادی، پریدی چون پر کاه
چنان در کار خود، یکرنگ و یکدل
که کارآگاه، اندر کار مشکل
چنان بگرفته راه سعی در پیش
که فارغ گشته از هر کس، جز از خویش
نه‌اش پروای از پای اوفتادن
نه‌اش سودای کار از دست دادن
بتندی گفت کای مسکین نادان
چرائی فارغ از ملک سلیمان
مرا در بارگاه عدل، خوانهاست
بهر خوان سعادت، میهمانهاست
بیا زین ره، بقصر پادشاهی
بخور در سفرهٔ ما، هر چه خواهی
به خار جهل، پای خویش مخراش
براه نیکبختان، آشنا باش
ز ما، هم عشرت آموز و هم آرام
چو ما، هم صبح خوشدل باش و هم شام
چرا باید چنین خونابه خوردن
تمام عمر خود را بار بردن
رهست اینجا و مردم رهگذارند
مبادا بر سرت پائی گذارند
مکش بیهوده این بار گران را
میازار از برای جسم، جان را
بگفت از سور، کمتر گوی با مور
که موران را، قناعت خوشتر از سور
چو اندر لانهٔ خود پادشاهند
نوال پادشاهان را نخواهند
برو جائیکه جای چاره‌سازیست
که ما را از سلیمان، بی نیازیست
نیفتد با کسی ما را سر و کار
که خود، هم توشه داریم و هم انبار
بجای گرم خود، هستیم ایمن
ز سرمای دی و تاراج بهمن
چو ما، خود خادم خویشیم و مخدوم
بحکم کس نمیگردیم محکوم
مرا امید راحتهاست زین رنج
من این پای ملخ ندهم بصد گنج
مرا یک دانهٔ پوسیده خوشتر
ز دیهیم و خراج هفت کشور
گرت همواره باید کامکاری
ز مور آموز رسم بردباری
مرو راهی که پایت را ببندند
مکن کاری که هشیاران بخندند
گه تدبیر، عاقل باش و بینا
ره امروز را مسپار فردا
بکوش اندر بهار زندگانی
که شد پیرایهٔ پیری، جوانی
حساب خود، نه کم گیر و نه افزون
منه پای از گلیم خویش بیرون
اگر زین شهد، کوته‌داری انگشت
نکوبد هیچ دستی بر سرت مشت
چه در کار و چه در کار آزمودن
نباید جز بخود، محتاج بودن
هر آن موری که زیر پای زوریست
سلیمانیست، کاندر شکل موریست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

براهی در، سلیمان دید موری
که با پای ملخ میکرد زوری
هوش مصنوعی: سلیمان در مسیری حرکت می‌کرد که موری را دید که با زحمت و تلاش بسیار، در حال حمل بار بزرگی با پاهای کوچک خود بود.
بزحمت، خویش را هر سو کشیدی
وزان بار گران، هر دم خمیدی
هوش مصنوعی: با زحمت، خودت را به هر طرف کشاندی و از آن بار سنگین، هر لحظه خم شدی.
ز هر گردی، برون افتادی از راه
ز هر بادی، پریدی چون پر کاه
هوش مصنوعی: تو از هر مشکلی که پیش آمد، به راحتی کنار رفتی و از هر ناکامی به سادگی عبور کردی، مانند پر کاهی که به راحتی در باد می‌رقصد و حرکت می‌کند.
چنان در کار خود، یکرنگ و یکدل
که کارآگاه، اندر کار مشکل
هوش مصنوعی: او در کارش به اندازه‌ای صادق و یکدل است که حتی کسی که به دقت به جزئیات توجه می‌کند، نمی‌تواند در کارش مشکلی پیدا کند.
چنان بگرفته راه سعی در پیش
که فارغ گشته از هر کس، جز از خویش
هوش مصنوعی: به قدری در تلاش و کوشش مشغول شده است که از هر چیزی و هر کسی جز خودش بی‌خبر شده است.
نه‌اش پروای از پای اوفتادن
نه‌اش سودای کار از دست دادن
هوش مصنوعی: او نه نگران افتادن از پا است و نه در فکری از دست دادن کارش.
بتندی گفت کای مسکین نادان
چرائی فارغ از ملک سلیمان
هوش مصنوعی: دختر بتندی به من گفت: ای بیچاره و نادان، چرا از پادشاهی سلیمان بی‌خبر و بی‌توجهی؟
مرا در بارگاه عدل، خوانهاست
بهر خوان سعادت، میهمانهاست
هوش مصنوعی: در جایگاهی با عدل و انصاف، برای من سفره‌ای است و به همین خاطر، در این مکان، مهمانانی برای سعادت و خوشبختی جمع شده‌اند.
بیا زین ره، بقصر پادشاهی
بخور در سفرهٔ ما، هر چه خواهی
هوش مصنوعی: بیایید از این مسیر وارد قصر پادشاهی شویم و از سفرهٔ ما هر آنچه می‌خواهید تناول کنید.
به خار جهل، پای خویش مخراش
براه نیکبختان، آشنا باش
هوش مصنوعی: بر روی خارهای جهل پای خود را خراش نده و با مسیر خوشبختی آشنا باش.
ز ما، هم عشرت آموز و هم آرام
چو ما، هم صبح خوشدل باش و هم شام
هوش مصنوعی: از ما بیاموز خوشی و آرامش را، مانند ما که همواره صبحی روشن و دلپذیر داریم و هم شبی آرام.
چرا باید چنین خونابه خوردن
تمام عمر خود را بار بردن
هوش مصنوعی: چرا باید تمام عمر خود را با زحمت و رنج و سختی بگذرانیم و درد و حسرت را تحمل کنیم؟
رهست اینجا و مردم رهگذارند
مبادا بر سرت پائی گذارند
هوش مصنوعی: در این مکان، افراد تنها در حال عبور هستند و ممکن است پا بر سرت گذاشته شود، پس مراقب باش.
مکش بیهوده این بار گران را
میازار از برای جسم، جان را
هوش مصنوعی: از درد و رنج بی‌مورد در زندگی پرهیز کن، زیرا این مشکلات تنها به جسم آسیب می‌زنند و روح را زجر می‌دهند.
بگفت از سور، کمتر گوی با مور
که موران را، قناعت خوشتر از سور
هوش مصنوعی: بهتر است از زندگی پر زرق و برق و شادی کمتر صحبت کنیم و به جای آن از زندگی ساده و محتاطانه‌ای که برای برخی مورچه‌ها خوشایندتر است، بیشتر بگوییم. معنای این جمله این است که گاهی اوقات زندگی ساده و قناعت‌آمیز ارزشمندتر از زندگی پر زرق و برق است.
چو اندر لانهٔ خود پادشاهند
نوال پادشاهان را نخواهند
هوش مصنوعی: وقتی در خانه و محل خود آرامش و سلطنت دارند، دیگر نیازی به درخواست و خواستن از پادشاهان ندارند.
برو جائیکه جای چاره‌سازیست
که ما را از سلیمان، بی نیازیست
هوش مصنوعی: برو به جایی که راه حلی برای مشکلات پیدا می‌شود، چرا که ما به کمک هیچ قدرتی نیاز نداریم.
نیفتد با کسی ما را سر و کار
که خود، هم توشه داریم و هم انبار
هوش مصنوعی: با کسی درگیر نشو که ما هم وسیله‌ی کافی داریم و هم ذخیره‌ی مناسب.
بجای گرم خود، هستیم ایمن
ز سرمای دی و تاراج بهمن
هوش مصنوعی: ما در امنیت و آرامش هستیم و از سرما و آسیب‌هایی که در گذشته بوده، در امانیم.
چو ما، خود خادم خویشیم و مخدوم
بحکم کس نمیگردیم محکوم
هوش مصنوعی: ما خود را خدمت می‌کنیم و تحت تأثیر هیچ‌کس قرار نمی‌گیریم و محکوم به هیچ‌کس نیستیم.
مرا امید راحتهاست زین رنج
من این پای ملخ ندهم بصد گنج
هوش مصنوعی: من به آرامش و راحتی امید دارم و از این رنج و زحمت خود، حتی پای ملخی را هم به بهای صد گنج نمی‌دهم.
مرا یک دانهٔ پوسیده خوشتر
ز دیهیم و خراج هفت کشور
هوش مصنوعی: برای من داشتن یک دانهٔ پوسیده از زندگی و روزگار بهتر از تاج و مالیات هفت کشور است.
گرت همواره باید کامکاری
ز مور آموز رسم بردباری
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی همواره موفق باشی، از مورچه یاد بگیر که صبر و استقامت دارد.
مرو راهی که پایت را ببندند
مکن کاری که هشیاران بخندند
هوش مصنوعی: به راهی نرو که باعث محدودیت یا آسیب به تو شود و کاری نکن که عاقلانه نباشد و باعث تمسخر دیگران گردد.
گه تدبیر، عاقل باش و بینا
ره امروز را مسپار فردا
هوش مصنوعی: گاهی باید با هوش و بینش خود عمل کنیم و امروز را رها نکنیم برای فردا.
بکوش اندر بهار زندگانی
که شد پیرایهٔ پیری، جوانی
هوش مصنوعی: تلاش کن که از جوانی و شادابی زندگی بهره‌مند شوی، زیرا وقتی به پیری می‌رسی، زیبایی و جوانی را از دست می‌دهی.
حساب خود، نه کم گیر و نه افزون
منه پای از گلیم خویش بیرون
هوش مصنوعی: حساب و کتاب خودت را به دقت و به اندازه انجام بده و از مقدار توانایی‌ها و شرایط خود فراتر نرو.
اگر زین شهد، کوته‌داری انگشت
نکوبد هیچ دستی بر سرت مشت
هوش مصنوعی: اگر از این شیرینی بهره‌برداری نکنی، هیچ‌کس دستش را بر سرت نمی‌زند.
چه در کار و چه در کار آزمودن
نباید جز بخود، محتاج بودن
هوش مصنوعی: در هر کاری و حتی در تلاش برای آزمودن چیزها، نباید به هیچ کس جز خودت وابسته باشی.
هر آن موری که زیر پای زوریست
سلیمانیست، کاندر شکل موریست
هوش مصنوعی: هر کسی که در زیر پا و زیر فشار یک انسان قدرتمند و زورمند قرار دارد، مانند موری است که در ظاهر به شکل یک مورچه دیده می‌شود، اما در واقعیتی که دارد، ممکن است به نوعی قدرت و تأثیرگذاری پنهان اشاره داشته باشد. این بیان به ما یادآوری می‌کند که ظاهر بعضی چیزها ممکن است فریبنده باشد و در زیر آن، واقعیات عمیق‌تری نهفته است.

خوانش ها

شمارهٔ ۸۱ - سعی و عمل به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1389/09/25 05:11
منصور محمدزاده

خواهشمند است مورد زیر را اصلاح فرمایید:
نادرست:
گه تدبیر، عاقل باش و بینا
راه امروز را مسپار فردا
درست:
گه تدبیر، عاقل باش و بینا
ره امروز را مسپار فردا

1390/01/30 10:03

ازحکیم خیام نیشابوری نیز در همین رابطه رباعی زیر نقل شده که :
قانع به یک استخوان چو کرکس بودن
به زان که طفیل خوان هر کس بودن
با نان جوین خویش حقا که به است
کالوده به پالوده ی هر خس بودن

1391/11/31 01:01
ناجی

در باب قناعت و شکر و زهد انوری ابیوردی که عمری را با طمع گذرانده بود در دوره ی دوم زندگی و در زمان توبه از حرص و طمع سابق که باعث سرایش مدائح بسیار شده بود و قبل از اینکه شعر را برای همیشه ترک کند اشعار بسیاری در زمینه ی قناعت و کم حرصی و زهد و تقوا و شکر ایزد یکتا گفته است. از این حیث انوری جزو پر حجم ترین شاعران قناعت گوست. دکتر شفیعی کدکنی چون به دو دوره ی زندگی انوری توجه نداشته اند انوری را دارای ثنویت روحی می خواند در حالیکه اینگونه نیست. نکته ی دیگر اینکه پروین که قطعه سرای مشهوری است بیش از هر شاعر دیگر به انوری- که از ارکان قطعه سرایان پارسی است- توجه داشته است.

1398/07/23 23:09
مهرزاددهقان

سلام
ضمن تشکر من هم با آقای محمد زاده موافقم.
راه به وزن شعر نمیخوره
ره امروز را مسپار فردا صحیح بنظر میاد.
اضافه کنم که مصرع اول هم گه تدبیر چون پیام خطاب هست کُه تدبیر شاید صحیح تر باشه.