گنجور

شمارهٔ ۷۱ - روباه نفس

ز قلعه، ماکیانی شد به دیوار
بناگه روبهی کردش گرفتار
ز چشمش برد، وحشت روشنائی
بزد بال و پر، از بی دست و پائی
ز روز نیکبختی یادها کرد
در آن درماندگی، فریادها کرد
فضای خانه و باغش هوس بود
چه حاصل، خانه دور از دسترس بود
بیاد آورد زان اقلیم ایمن
ز کاه و خوابگاه و آب و ارزن
نهان با خویشتن بس گفتگو کرد
در آن یکدم، هزاران آرزو کرد
گه تدبیر، احوالی زبون داشت
بجای دل، ببر یکقطره خون داشت
بیاد آورد زان آزاد گشتن
ز صحرا جانب ده بازگشتن
نمودن رهروان خرد را راه
ز هر بیراهه و ره بودن آگاه
ز دنبال نو آموزان دویدن
شدن استاد درس چینه چیدن
گشودن پر ز بهر سایبانی
نخفتن در خیال پاسبانی
بکار، از کودکان پیش اوفتادن
رموز کارشان تعلیم دادن
برو به لابه کرد از عجز، کایدوست
ز من چیزی نیابی، جز پر و پوست
منه در رهگذار چون منی دام
مکن خود را برای هیچ بدنام
گرفتم سینهٔ تنگم فشردی
مرا کشتی و در یک لحظه خوردی
ز مادر بی‌خبر شد کودکی چند
تبه گردید عمر مرغکی چند
یکی را کودک همسایه آزرد
یکی را گربه، آن یک را سگی برد
طمع دیو است، با وی برنیائی
چو خوردی، باز فردا ناشتائی
هوی و حرص و مستی، خواجه تاشند
سیه کارند، در هر جا که باشند
دچار زحمتی تا صید آزی
اگر زین دام رستی، بی‌نیازی
مباش اینگونه بی‌پروا و بدخواه
بسا گردد شکار گرگ، روباه
چه گردی هرزه در هر رهگذاری
دهی هر دم گلوئی را فشاری
بگفت ار تیره‌دل یا هرزه گردیم
درین ره هر چه فرمودند، کردیم
ز روز خردیم، خصلت چنین بود
دلی روئین بزیر پوستین بود
گرم سر پنجه و دندان بود سخت
مرا این مایه بود از کیسهٔ بخت
در آن دفتر که نقش ما نوشتند
یکی زشت و یکی زیبا نوشتند
چو من روباه و صیدم ماکیانست
گذشتن از چنین سودی زیانست
بسی مرغ و خروس از قریه بردم
بگردنها بسی دندان فشردم
حدیث اتحاد مرغ و روباه
بود چون اتفاق آتش و کاه
چه غم گر نیتم بد یا که نیکوست
همینم اقتضای خلقت و خوست
تو خود دادی بساط خویش بر باد
تو افتادی که کار از دست افتاد
تو مرغ خانگی، روباه طرار
تو خواب آلود و دزد چرخ بیدار
اسیر روبه نفس آن چنانیم
که گوئی پر شکسته ماکیانیم
بهای زندگی زین بیشتر بود
اگر یک دیدهٔ صاحب نظر بود
منه بردست دیو از سادگی دست
کدامین دست را بگرفت و نشکست
مکن بی فکرتی تدبیر کاری
که خواهد هر قماشی پود و تاری
بوقت شخم، گاوت در گرو بود
چو باز آوردیش، وقت درو بود

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز قلعه، ماکیانی شد به دیوار
بناگه روبهی کردش گرفتار
هوش مصنوعی: در دنیای اطراف، مرغ‌ماهی‌ها از قلعه‌ای بیرون آمده و بر روی دیوار نشسته‌اند. ناگهان، روباهی به آنها نزدیک می‌شود و آنها را در دام خود می‌گیرد.
ز چشمش برد، وحشت روشنائی
بزد بال و پر، از بی دست و پائی
هوش مصنوعی: چشم او مانند روشنایی است که وحشت ایجاد می‌کند و باعث می‌شود ناامیدی و سردرگمی به آدمی چیره شود. به خاطر عدم توانا بودن در کنترل اوضاع، احساس ناتوانی و بی‌پناهای می‌کند.
ز روز نیکبختی یادها کرد
در آن درماندگی، فریادها کرد
هوش مصنوعی: در روزهای خوشبختی، خاطراتی را به یاد آورد و در زمان سختی، فریاد زد و شکایت کرد.
فضای خانه و باغش هوس بود
چه حاصل، خانه دور از دسترس بود
هوش مصنوعی: فضای خانه و باغش برای دل‌خوشی و آرزوها جالب و جذاب بود، اما در واقع چیزی به دست نیامد زیرا خانه به دور از دسترسی و نزدیک نبود.
بیاد آورد زان اقلیم ایمن
ز کاه و خوابگاه و آب و ارزن
هوش مصنوعی: به یاد بیاور از آن دیاری که امن و آرامش‌ بخش است، جایی پر از کاه، خوابگاه، آب و جو دوسر.
نهان با خویشتن بس گفتگو کرد
در آن یکدم، هزاران آرزو کرد
هوش مصنوعی: مدت کوتاهی با خودم به گفتگو پرداختم و در این لحظه، هزاران آرزو در ذهنم شکل گرفت.
گه تدبیر، احوالی زبون داشت
بجای دل، ببر یکقطره خون داشت
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، تدبیر و اندیشه به حالتی ناامید کننده دچار می‌شود، اما به جای اینکه دلش بشکند، یک قطره خون به جای آن احساسات عاطفی را نشان می‌دهد.
بیاد آورد زان آزاد گشتن
ز صحرا جانب ده بازگشتن
هوش مصنوعی: به یاد آوردن آن لحظه‌ای که از آزادی و رهایی به سمت روستا بازگشتن از بیابان.
نمودن رهروان خرد را راه
ز هر بیراهه و ره بودن آگاه
هوش مصنوعی: افراد خردمند را به درستی از میان راه‌های نادرست هدایت کن و آگاهانه در مسیر درست قرار ده.
ز دنبال نو آموزان دویدن
شدن استاد درس چینه چیدن
هوش مصنوعی: استاد باید با تلاش و جدیت، در پی یادگیری و آموزش به شاگردانش باشد و همچنین به آن‌ها کمک کند تا دانش و مهارت‌های لازم را به دست آورند.
گشودن پر ز بهر سایبانی
نخفتن در خیال پاسبانی
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که فردی با آرزوی پیدا کردن آرامش و امنیت، در تلاش است تا از خواب راحت خود بگذرد و به مراقبت و محافظت دیگران بپردازد.
بکار، از کودکان پیش اوفتادن
رموز کارشان تعلیم دادن
هوش مصنوعی: بکار، به کودکان آموزش بده تا نحوه انجام کارهایشان را یاد بگیرند و به درستی پیش بروند.
برو به لابه کرد از عجز، کایدوست
ز من چیزی نیابی، جز پر و پوست
هوش مصنوعی: اگر به تنگنا و ناتوانی دچار شدی و به من مراجعه کردی، بدان که چیزی جز ظاهر و پوسته‌ای از من نخواهی یافت.
منه در رهگذار چون منی دام
مکن خود را برای هیچ بدنام
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، مانند من دام نگذار و خودت را برای هیچ چیز بی‌ارزش بدنام نکن.
گرفتم سینهٔ تنگم فشردی
مرا کشتی و در یک لحظه خوردی
هوش مصنوعی: سینهٔ تنگم را به ‌شدت فشردی و مرا غرق کردی، و در یک لحظه همه چیز را به هم زدی.
ز مادر بی‌خبر شد کودکی چند
تبه گردید عمر مرغکی چند
هوش مصنوعی: چند کودک که از مادر خود بی‌خبر شدند، عمر خود را به هدر دادند و به تباهی رفتند، مانند اینکه زندگی یک پرنده کوتاه باشد.
یکی را کودک همسایه آزرد
یکی را گربه، آن یک را سگی برد
هوش مصنوعی: یک کودک همسایه برای کسی مزاحمت ایجاد کرد و گربه‌ای نیز برای شخص دیگری مشکل درست کرد، اما در نهایت، سگی یکی از آن‌ها را برد.
طمع دیو است، با وی برنیائی
چو خوردی، باز فردا ناشتائی
هوش مصنوعی: طمع مانند دیوی است که اگر به او نزدیک شوی و از نعمت‌هایش بهره‌مند شوی، ممکن است فردا دیگر نتوانی از آنها استفاده کنی. بنابراین، نباید به طمع اندیشید، زیرا ممکن است عواقب ناخوشایندی در پی داشته باشد.
هوی و حرص و مستی، خواجه تاشند
سیه کارند، در هر جا که باشند
هوش مصنوعی: هوس و حرص و غفلت، مانند افرادی هستند که در کارهای نامناسب و نادرست گرفتار شده‌اند و در هر مکانی که حضور داشته باشند، این ویژگی‌های زشت با آنها همراه است.
دچار زحمتی تا صید آزی
اگر زین دام رستی، بی‌نیازی
هوش مصنوعی: اگر در تله‌ای گرفتار شوی تا به هدفی برسی، اما اگر از این دام رها شوی، به بی‌نیازی می‌رسی.
مباش اینگونه بی‌پروا و بدخواه
بسا گردد شکار گرگ، روباه
هوش مصنوعی: احتیاط کن و با بدخواهی رفتار نکن، زیرا ممکن است نتیجه‌ای ناخوشایند به بار بیاورد. در این دنیا، ممکن است آنچه انجام می‌دهی به خودت بازگردد.
چه گردی هرزه در هر رهگذاری
دهی هر دم گلوئی را فشاری
هوش مصنوعی: هر روز در هر مسیری که می‌روی، خود را درگیر مسائلی می‌کنی که باعث می‌شود دیگران را تحت فشار قرار دهی.
بگفت ار تیره‌دل یا هرزه گردیم
درین ره هر چه فرمودند، کردیم
هوش مصنوعی: اگر ما دل تیره یا بی‌هدف شویم، در این مسیر هر چیزی که گفته‌اند، انجام داده‌ایم.
ز روز خردیم، خصلت چنین بود
دلی روئین بزیر پوستین بود
هوش مصنوعی: از روزی که به عقل و درک رسیدم، خصلت من این بوده است که دلی نرم و مهربان داشته‌ام، حتی اگر زیر پوست سختی پنهان شده باشد.
گرم سر پنجه و دندان بود سخت
مرا این مایه بود از کیسهٔ بخت
هوش مصنوعی: اگر سرپنجه و دندانش گرم باشد، این موضوع برای من سخت است، زیرا این نعمت از کیسهٔ بخت من آمده است.
در آن دفتر که نقش ما نوشتند
یکی زشت و یکی زیبا نوشتند
هوش مصنوعی: در آن کتابی که سرنوشت ما را رقم زده، یکی از ما را زشت و دیگری را زیبا توصیف کرده‌اند.
چو من روباه و صیدم ماکیانست
گذشتن از چنین سودی زیانست
هوش مصنوعی: من مانند روباهی هستم که صیدش ماکیان هستند، بنابراین عبور از چنین منفعتی ضرر خواهد داشت.
بسی مرغ و خروس از قریه بردم
بگردنها بسی دندان فشردم
هوش مصنوعی: من مرغ و خروس‌های زیادی از روستا برداشتم و در این مسیر، خیلی‌ها را تحت فشار قرار دادم.
حدیث اتحاد مرغ و روباه
بود چون اتفاق آتش و کاه
هوش مصنوعی: داستانی از همبستگی و نزدیکی دو موجود متفاوت، مانند نزدیکی آتش و کاه که همیشه با هم درگیر هستند و می‌توانند به آسیب و خطر منجر شوند. این نشان‌دهنده ارتباطاتی است که ممکن است به نظر می‌آید نمی‌توانند با هم کنار بیایند، اما در واقع می‌توانند به یکدیگر وابسته باشند.
چه غم گر نیتم بد یا که نیکوست
همینم اقتضای خلقت و خوست
هوش مصنوعی: نگران نباش، چه خوب باشد نیتم یا بد، همین است که من هستم و این بخشی از سرشت و طبیعت من است.
تو خود دادی بساط خویش بر باد
تو افتادی که کار از دست افتاد
هوش مصنوعی: تو خود سبب به هم ریختن کار خود شدی و به همین خاطر از پا افتادی.
تو مرغ خانگی، روباه طرار
تو خواب آلود و دزد چرخ بیدار
هوش مصنوعی: تو مثل یک مرغ domesticated هستی، در حالی که روباه ماهر و تیزهوش در خواب به سر می‌برد و دزد احساس بیداری و هوشیاری دارد.
اسیر روبه نفس آن چنانیم
که گوئی پر شکسته ماکیانیم
هوش مصنوعی: ما به گونه‌ای گرفتار نفس خود شده‌ایم که گویی پرهای شکسته مرغی هستیم.
بهای زندگی زین بیشتر بود
اگر یک دیدهٔ صاحب نظر بود
هوش مصنوعی: اگر کسی با دیدی عمیق و آگاه در زندگی وجود داشت، ارزش زندگی بیشتر از این‌ها بود.
منه بردست دیو از سادگی دست
کدامین دست را بگرفت و نشکست
هوش مصنوعی: از سادگی خودت را به دست دیو (شر) نده. به یاد داشته باش که کدام دست را باید بگیری و از آن محافظت کنی تا شکسته نشود.
مکن بی فکرتی تدبیر کاری
که خواهد هر قماشی پود و تاری
هوش مصنوعی: بدون تفکر و اندیشه، برای هیچ کاری برنامه‌ریزی نکن، زیرا هر کاری به بافت و ساختار خاص خود نیاز دارد.
بوقت شخم، گاوت در گرو بود
چو باز آوردیش، وقت درو بود
هوش مصنوعی: در زمان شخم‌زنی، گاو در اختیار کشاورز بود و وقتی که او را به دِرو آورد، زمان برداشت محصول فرا رسید.

خوانش ها

شمارهٔ ۷۱ - روباه نفس به خوانش عندلیب