گنجور

شمارهٔ ۷ - آرزوی پرواز

کبوتر بچه‌ای با شوق پرواز
بجرئت کرد روزی بال و پر باز
پرید از شاخکی بر شاخساری
گذشت از بامکی بر جو کناری
نمودش بسکه دور آن راه نزدیک
شدش گیتی به پیش چشم تاریک
ز وحشت سست شد بر جای ناگاه
ز رنج خستگی درماند در راه
گه از اندیشه بر هر سو نظر کرد
گه از تشویش سر در زیر پر کرد
نه فکرش با قضا دمساز گشتن
نه‌اش نیروی زان ره بازگشتن
نه گفتی کان حوادث را چه نامست
نه راه لانه دانستی کدامست
نه چون هر شب حدیث آب و دانی
نه از خواب خوشی نام و نشانی
فتاد از پای و کرد از عجز فریاد
ز شاخی مادرش آواز در داد
کزینسان است رسم خودپسندی
چنین افتند مستان از بلندی
بدین خردی نیاید از تو کاری
به پشت عقل باید بردباری
ترا پرواز بس زودست و دشوار
ز نو کاران که خواهد کار بسیار
بیاموزندت این جرئت مه و سال
همت نیرو فزاید، هم پر و بال
هنوزت دل ضعیف و جثه خرد است
هنوز از چرخ، بیم دستبرد است
هنوزت نیست پای برزن و بام
هنوزت نوبت خواب است و آرام
هنوزت انده بند و قفس نیست
بجز بازیچه، طفلان را هوس نیست
نگردد پخته کس با فکر خامی
نپوید راه هستی را به گامی
ترا توش هنر میباید اندوخت
حدیث زندگی میباید آموخت
بباید هر دو پا محکم نهادن
از آن پس، فکر بر پای ایستادن
پریدن بی پر تدبیر، مستی است
جهان را گه بلندی، گاه پستی است
به پستی در، دچار گیر و داریم
ببالا، چنگ شاهین را شکاریم
من اینجا چون نگهبانم، تو چون گنج
ترا آسودگی باید، مرا رنج
تو هم روزی روی زین خانه بیرون
ببینی سحربازیهای گردون
از این آرامگه وقتی کنی یاد
که آبش برده خاک و باد بنیاد
نه‌ای تا زاشیان امن دلتنگ
نه از چوبت گزند آید، نه از سنگ
مرا در دامها بسیار بستند
ز بالم کودکان پرها شکستند
گه از دیوار سنگ آمد گه از در
گهم سرپنجه خونین شد گهی سر
نگشت آسایشم یک لحظه دمساز
گهی از گربه ترسیدم، گه از باز
هجوم فتنه‌های آسمانی
مرا آموخت علم زندگانی
نگردد شاخک بی بن برومند
ز تو سعی و عمل باید، ز من پند

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کبوتر بچه‌ای با شوق پرواز
بجرئت کرد روزی بال و پر باز
هوش مصنوعی: یک کبوتر کوچکی روزی با شوق و انگیزه تصمیم گرفت تا پرواز کند و بال‌هایش را باز کرد.
پرید از شاخکی بر شاخساری
گذشت از بامکی بر جو کناری
هوش مصنوعی: پرنده‌ای از شاخه‌ای به شاخه‌ای دیگر پرواز کرد و از روی بام به کنار جوی آب رفت.
نمودش بسکه دور آن راه نزدیک
شدش گیتی به پیش چشم تاریک
هوش مصنوعی: آنقدر دور نمایان شد که راه نزدیک به نظر رسید و دنیا در برابر چشمان تاریکش ظاهر گشت.
ز وحشت سست شد بر جای ناگاه
ز رنج خستگی درماند در راه
هوش مصنوعی: به دلیل ترس، ناگهان از جایش به سختی کنده شد و از خستگی و درد، در راه درمانده گردید.
گه از اندیشه بر هر سو نظر کرد
گه از تشویش سر در زیر پر کرد
هوش مصنوعی: گاهی به اطرافم توجه می‌کنم و گاهی به خاطر اضطراب، سرم را زیر بال و پر خودم می‌برم.
نه فکرش با قضا دمساز گشتن
نه‌اش نیروی زان ره بازگشتن
هوش مصنوعی: نه اینکه به سرنوشت بد و نادرست راضی شود، نه اینکه نیرویی داشته باشد که از آن مسیر بازگردد.
نه گفتی کان حوادث را چه نامست
نه راه لانه دانستی کدامست
هوش مصنوعی: تو از من پرسیدی که این اتفاقات را چه می‌نامند و نمی‌دانی که راه درست کدام است.
نه چون هر شب حدیث آب و دانی
نه از خواب خوشی نام و نشانی
هوش مصنوعی: در این بیت، به تفاوت بین شب‌های گذشته و حال اشاره می‌شود. در گذشته، صحبت از آب و دانی به خاطر شب‌های آرام و خوش خبر می‌رفت، اما اکنون دیگر از آن لحظات شیرین خبری نیست و تنها نشانه‌ای از خواب خوش باقی نمانده است.
فتاد از پای و کرد از عجز فریاد
ز شاخی مادرش آواز در داد
هوش مصنوعی: از روی ضعف و ناتوانی به زمین افتاد و به شدت فریاد کشید. مادرش با صدایی از روی ناراحتی و ناامیدی، به او پاسخ داد.
کزینسان است رسم خودپسندی
چنین افتند مستان از بلندی
هوش مصنوعی: از این انسان است که خودپسندی به وجود می‌آید، به همین دلیل است که مست‌ها از اوج خود به زمین می‌افتند.
بدین خردی نیاید از تو کاری
به پشت عقل باید بردباری
هوش مصنوعی: با این خرد کم از تو انتظاری نیست، باید با صبر و عقل پیش بروی.
ترا پرواز بس زودست و دشوار
ز نو کاران که خواهد کار بسیار
هوش مصنوعی: پرواز برای تو هنوز زود و دشوار است، چرا که کسانی که تازه کارند باید تلاش‌های زیادی انجام دهند.
بیاموزندت این جرئت مه و سال
همت نیرو فزاید، هم پر و بال
هوش مصنوعی: این جمله می‌گوید که با کسب تجربه و تلاش، شجاعت و اراده شما افزایش می‌یابد و به نوعی به شما قدرت و توان پرواز بیشتری می‌دهد.
هنوزت دل ضعیف و جثه خرد است
هنوز از چرخ، بیم دستبرد است
هوش مصنوعی: تو هنوز دل و جسمی ضعیف داری و هنوز از روزگار و مشکلات آن می‌ترسی.
هنوزت نیست پای برزن و بام
هنوزت نوبت خواب است و آرام
هوش مصنوعی: تو هنوز در مرحله‌ای نیستی که به خیابان و بام بروی، هنوز زمانش نرسیده و وقت خواب و آرامش توست.
هنوزت انده بند و قفس نیست
بجز بازیچه، طفلان را هوس نیست
هوش مصنوعی: تو هنوز به چیزهای سنگین و ناراحت‌کننده فکر نمی‌کنی و فقط در بازی و سرگرمی هستی؛ بچه‌ها هنوز به خطرها و مشکلات فکر نمی‌کنند.
نگردد پخته کس با فکر خامی
نپوید راه هستی را به گامی
هوش مصنوعی: هیچ کس با تفکر نادان به کمال نمی‌رسد و با اندیشه‌های ناخالص نمی‌تواند راه زندگی را درست بپیماید.
ترا توش هنر میباید اندوخت
حدیث زندگی میباید آموخت
هوش مصنوعی: برای زندگی کردن به مهارت و هنر نیاز است و همچنین باید داستان‌ها و تجربیات زندگی را یاد گرفت.
بباید هر دو پا محکم نهادن
از آن پس، فکر بر پای ایستادن
هوش مصنوعی: باید هر دو پا را محکم بر زمین بگذاریم، سپس به فکر ایستادن باشیم.
پریدن بی پر تدبیر، مستی است
جهان را گه بلندی، گاه پستی است
هوش مصنوعی: پریدن بدون فکر و برنامه‌ریزی شبیه به حالتی از مستی است. در این دنیا گاهی اوج بلندی‌ها را تجربه می‌کنیم و گاهی به پایین‌ترین نقطه‌ها سقوط می‌کنیم.
به پستی در، دچار گیر و داریم
ببالا، چنگ شاهین را شکاریم
هوش مصنوعی: ما در مشکلات زندگی به دام افتاده‌ایم، اما به تلاش و کوشش ادامه می‌دهیم تا به موفقیت و اهداف بزرگ خود برسیم.
من اینجا چون نگهبانم، تو چون گنج
ترا آسودگی باید، مرا رنج
هوش مصنوعی: من در اینجا مانند یک نگهبان هستم و تو باید از گنجی که داری، آسوده باشی؛ اما من باید دچار رنج و زحمت شوم.
تو هم روزی روی زین خانه بیرون
ببینی سحربازیهای گردون
هوش مصنوعی: تو هم روزی از این خانه بیرون خواهی رفت و زیبایی‌های زندگی را خواهی دید.
از این آرامگه وقتی کنی یاد
که آبش برده خاک و باد بنیاد
هوش مصنوعی: از این مکان آرام یاد کن زمانی که آب و باد آن را ویران کرده‌اند و خاک را برده‌اند.
نه‌ای تا زاشیان امن دلتنگ
نه از چوبت گزند آید، نه از سنگ
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که تو در مکانی امن هستی و نه به خاطر آسیب از چوب، نه به خاطر آسیب از سنگ، نگران نباش. آرامش و امنیت اطراف تو را در بر گرفته است.
مرا در دامها بسیار بستند
ز بالم کودکان پرها شکستند
هوش مصنوعی: مرا در دام‌های زیادی گرفتار کردند و بال‌هایم را مثل پرندگان بچه شکستند.
گه از دیوار سنگ آمد گه از در
گهم سرپنجه خونین شد گهی سر
هوش مصنوعی: گاهی احساسات و مشکلات به وضوح خارج می‌شوند و گهگاهی به شکل آرام و بی‌سر و صدا در می‌آیند. در برخی مواقع فشارها و سختی‌ها به وضوح قابل مشاهده‌اند و در مواقع دیگر به شکلی پنهان و غیرقابل دیدن، آثار خود را بر جای می‌گذارند.
نگشت آسایشم یک لحظه دمساز
گهی از گربه ترسیدم، گه از باز
هوش مصنوعی: من هرگز نتوانستم یک لحظه آرامش داشته باشم؛ گاهی از گربه می‌ترسم و گاهی از باز.
هجوم فتنه‌های آسمانی
مرا آموخت علم زندگانی
هوش مصنوعی: رخدادهای سخت و فتنه‌های آسمانی به من آموختند که چگونه باید زندگی کنم و علم زندگی را بیاموزم.
نگردد شاخک بی بن برومند
ز تو سعی و عمل باید، ز من پند
هوش مصنوعی: شاخ بیدریغ و قوی نمی‌تواند بدون ریشه و پایه‌ای محکم رشد کند. برای موفقیت و پیشرفت، نیاز است که تلاش و عمل کرده و از تجربه‌های دیگران بهره بگیریم.

خوانش ها

آرزوی پرواز به خوانش طوبی برزگر
آرزوی پرواز به خوانش زهرا شیبانی
شمارهٔ ۷ - آرزوی پرواز به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1389/11/01 12:02
ا-رحیمی

این داستانی پند اموز است که می توان به جوان گفت که انجام برخی کار ها برایت زود وخطر دارد اگر صبر کنی به موقع ان کار هایی را که اکنون تورا منع می کردیم می توانی به راحتی انجام بدهی.

1390/10/16 00:01
تمیم

شعر مذکور ، شعری است پر معنا و حتی در سال چهارم دبستان یکی از دروس کتاب فارسی همان سال محسوب می شد

1390/11/31 12:01
نازنین

عالی بود خیلی خیلی ممنونم ازشما

1390/12/20 19:02
جمال

جالب بود

1390/12/20 19:02
جمال

عالی

1390/12/20 19:02
جمال

عالیhttp://ganjoor.net/parvin/divanp/mtm/sh7/trackback/

1391/02/01 23:05
مرضیه

شعری بسیار پند آموز است. از خواندن آن بسیار لذت می برم.
عالی بود.

1391/02/16 15:05
فائزه اکبری

شعر زیبایی است.من به این شعر علاقه مندم و ان را حفظم.

1391/02/16 15:05
فائزه اکبری

بهترین شعری بود که تا به حال خوانده ام.

1391/03/26 11:05
محمد رضا مقیمی

بیت 22مصرع اول "و" وصل اشتباه است بجای آن ویرگول "،" صحیح است متن درست این است
من اینجا چون نگهبانم ، توچون گنج

1391/04/08 11:07
مجتبی یوسفی

سلام من هر وقت این شعر رامیخوانم ناخواگاه گریه ام میگیردچون مرابه فکر سختی هایی که بدرم برای من و خواهر برادرانم کشید می اندازدومن بیشتر از هر چیزی پروین اعتصامی به خاطر این شعر دوست دارم

سلام اینجا من در چند دیوان نگاه کردم ولی بازهم شک دارم ز نوکاران که خواهد کارِ بسیار یا کار بسیار چون اگر با کسره حساب کنیم بسیار صفت است ولی اگر بدون کسره باشد بسیار قید است

1393/07/27 21:09
امیر

من نمی دونم چرا ولی یه حس عاشقانه نسبت به پروین دارم.
بیت "من اینجا چون نگهبانم و تو چون گنج" درست تر است که به صورت "من اینجا چون نگهبانم تو چون گنج" اصلاح شود.

1393/08/29 08:10
زهره

در مصرع "بدن خردی نیاید از تو کاری" به نظرم "بدان" درست است یعنی "بدان خردی نیاید از تو کاری"

1393/11/22 09:01

خیلی قشنگ بود

1394/05/14 14:08
ناشناس

بسیلر زیبا. درود بی کران بر آن بانوی بزرگوار.

1394/06/15 14:09
ناشناس

خیلی عالی بود

1394/07/19 14:10
جهاندارقاسمی

ایکاش در کتابهای درسی از اینگونه شعر های آموزنده منوشتند وشعر های بی معنی راحذف می کردند

1394/09/22 22:11
زهرا

خیلی شعر خوبیه من که خیلی دوستش دارم . خلاصه 15 بیتی این شعر توی کتاب فارسی هفتم هم هست.

1394/11/14 12:02
حسام

مصرع
"بدن خردی نیاید از تو کاری"
طبق دیوان پروین اعتصامی نشر محمد به صورت
"بدین خردی نیاید از تو کاری"
میباشد

1395/08/08 06:11
س ش

ببینی سحربازیهای گردون...
در واقع: 'ببینی سحر و بازی های گردون' درست است.

1395/08/08 07:11
س ش

من اینجا چون نگهبانم و تو چون گنج
در واقع: " من اینجا چون نگهبانم تویی گنج" درست است.

1395/11/04 19:02
شیخ حسن

نه‌ای تا زاشیان امن دلتنگ؟
کسی می دونه مفهوم دقیق این مصرع چیست؟
سپاسگزارم .

1396/09/20 22:12
‏طوبی برزگر

در پاسخ دوست ارجمندمان عرص می کنم:
”نه ای تا زآشیان امن دلتنگ” یعنی تا وقتی که از خانه امن خود (در. ابنجا آشیانه پرنده) دلزده و سیر نشده ای و آن را دوست داشته باشی ...( در مصراع بعد، جواب این شرط است که: در امان خواهی بود و سنگی بر بالت زده نمی شود و ...)
[توصیه بزرگ خانواده است به خردسالان و نوجوانان که گاهی از خانه امن پدری گریزان می شوند و می خواهند پیش از زمان مناسب، آن را ترک کنند]
امیدوارم در روشن شدن معنی، کمکی کرده باشد

1397/12/23 09:02
سید کاظم حسینی

با سلام.بیت 11.بدین به جای بدن صحیح است.با تشکر فراوان از مطالب این سایت....

1398/02/21 14:04
روح اله

این شعر راجع به تکامل تدریجی است. برای رسیدن به هر خواسته ای باید تکامل را طی کرد. مصداق کسانی است که می خواهند یک شبه کل راه زندگی را طی کنند. کسی که از کودکی اش لذت نمی بارد باورش این است که لذت زندگی در بزرگسال بودن است. عجله باعث می شود از آنچه داریم استفاده خوب نکنیم. چون فکر می کنیم زندگی با رسیدن به یک چیز خاص شروع می شود.

1399/09/18 01:12
شیده

سلام در جواب دوست عزیزی که فرمودنددر کتب درسی از قبیل این شعر نیست . در کتاب ادبیات پایه هفتم این شعر رو تقریبا کامل و به شیوه ای که برای بچه ها قابل فهم باشه گذاشتن . خوده بنده حدودا پنج سال پیش این شعر رو در کتاب ادبیات گذراندم

1400/10/28 11:12
محمد زارعی

درود بر شما، معنای بیت شماره 25 رو میشه بگید؟

 

1400/10/28 11:12
ملیکا رضایی

درود بر شما ؛

معنی این است:

تا زمانی که از این آشیان و لانه و خانه امن دلت تنگ نشه و نگیره و یعنی اینکه از اینجا خسته نشی از اون سنگ و چوب هایی که کودکان و بچه های شیطون بهت پرتاب میکنن و ... هیچ گزند و آسیبی و رنجی به تو وارد نمیشه ...یعنی تا وقتی که پیش من هستی و تو همین جا در امن و امانی از آزارها...

درود دوباره

1401/06/14 06:09
شیخ نوید نظری

رحمت خدا به روح این بانوی فرهیخته. بنده از اشعار ایشان در منبرها استفاده میکنم.

اعتماد به خدا پیوند به وبگاه بیرونی

- بیت 11: بدن خردی نیاید از تو کاری / به پشت عقل باید بردباری [ بدین، درست است]

- بیت 22: من اینجا چون نگهبانم و تو چون گنج / ترا آسودگی باید، مرا رنج [وزن مصرع اول یه کم بهم ریخته. به نظرم به جای واو، "و" باید ویرگول گذاشت تا وزن و آهنگ شعر درست در بیاد

نگردد شاخک بی بن برومند / ز تو سعی و عمل باید، ز من پند

این بیت زیبا مرا به یاد این می اندازد [هر چند سکندر زمانی ولی بی پیر به ظلمات مرو]

ما باید همیشه خودمان را چون کبوتر بچه بدانیم و به دنبال پند باشیم. هم پند شنو باشیم و هم آن را به کار ببندیم تا در قیامت حسرت نخوریم. جهنمیها فریاد میزنند: لَو کُنا نَسمع او نَعقل ما کنا فی اصحاب السعیر] اگر می شنیدیم و تعقل می کردیم الان اینجا [جهنم] نبودیم.

 

1401/06/14 06:09
شیخ نوید نظری

از این آرامگه وقتی کنی یاد/ که آبش برده خاک و باد بنیاد

یعنی وقتی قدر این آشیانه امن و آرام را خواهی دانست که از دستش بدی.

به یاد بیت دیگری از بانو پروین افتادم:

جوانی نکو دار که این مرغ زیبا نماند در این خانه استخوانی.

الان که جوانی و خوشی، حواست نیست. وقتی که جوانی را پشت سر گذاشتی، یاد جوانی خواهی کرد.