گنجور

شمارهٔ ۶۵ - دیوانه و زنجیر

گفت با زنجیر، در زندان شبی دیوانه‌ای
عاقلان پیداست، کز دیوانگان ترسیده‌اند
من بدین زنجیر ارزیدم که بستندم به پای
کاش می‌پرسید کس، کایشان به چند ارزیده‌اند
دوش سنگی چند پنهان کردم اندر آستین
ای عجب! آن سنگ‌ها را هم ز من دزدیده‌اند
سنگ می‌دزدند از دیوانه با این عقل و رای
مبحث فهمیدنی‌ها را چنین فهمیده‌اند
عاقلان با این کیاست، عقل دوراندیش را
در ترازوی چو من دیوانه‌ای سنجیده‌اند
از برای دیدن من، بارها گشتند جمع
عاقلند آری، چو من دیوانه کمتر دیده‌اند
جمله را دیوانه نامیدم، چو بگشودند در
گر بدست، ایشان بدین نامم چرا نامیده‌اند
کرده‌اند از بیهشی بر خواندن من خنده‌ها
خویشتن در هر مکان و هر گذر رقصیده‌اند
من یکی آیینه‌ام کاندر من این دیوانگان
خویشتن را دیده و بر خویشتن خندیده‌اند
آب صاف از جوی نوشیدم، مرا خواندند پست
گرچه خود، خون یتیم و پیرزن نوشیده‌اند
خالی از عقلند، سرهایی که سنگ ما شکست
این گناه از سنگ بود، از من چرا رنجیده‌اند
به که از من باز بستانند و زحمت کم کنند
غیر ازین زنجیر، گر چیزی به من بخشیده‌اند
سنگ در دامن نهندم تا در اندازم به خلق
ریسمان خویش را با دست من تابیده‌اند
هیچ پرسش را نخواهم گفت زین ساعت جواب
زان که از من خیره و بیهوده، بس پرسیده‌اند
چوب دستی را نهفتم دوش زیر بوریا
از سحر تا شامگاهان، از پیش گردیده‌اند
ما نمی‌پوشیم عیب خویش، اما دیگران
عیب‌ها دارند و از ما جمله را پوشیده‌اند
ننگ‌ها دیدیم اندر دفتر و طومارشان
دفتر و طومار ما را، زان سبب پیچیده‌اند
ما سبکساریم، از لغزیدن ما چاره نیست
عاقلان با این گرانسنگی، چرا لغزیده‌اند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

دیوانه و زنجیر به خوانش طوبی برزگر
دیوانه و زنجیر به خوانش عندلیب
دیوانه و زنجیر به خوانش ابوالفضل حسن زاده

حاشیه ها

1387/02/07 06:05
ف-ش

بنام خدا
جای سئوال است که چرا پروین اعتصامی وبسیاری دیگر از اهل معرفت از دیوانگان ومستان جا نبداری کرده اندو عقلا رامورد انتقاد قرارداده اند( در آثار عرفای خارج از سرزمین ما نظیر جبران خلیل هم این معنی دیده میشوداو مقصود گسترده تری در باره دیوانه دارد)
اگر بررسی کنیم معلوم میشود که آنها عقل مصلحت اندیش را که در خد مت خود خواهی وریا کاری قرارمیگیرد نقد میکنند ودیوانگانی را که فاقد این عقل وحالات منفی هستند بر عقلائی چنین ترجیح میدهند ومیگویند عقلا عامل فساد هائی در جهان هستند که دیوانگان از آن مبرایند البته این سخن از نظرمعرفتی درست در میآید ومثلادر زندگی روزمره و ازنظرنظم امور جامعه قابل طرح نیست
در اینجا مسئله دو وجهی بودن عقل مطرح است بقول مولوی عقل جزئی داریم و عقل کلی یا عقل اکتسابی داریم و عقلی که موهبت یزدانی است واین د و وجه کاملا با هم متفا وتند در حدیث هم آمده است: العقل عقلان..یعنی عقل دو نوع است
معنی دیوانگی هم دووجه دارد گاه مثلا گفته میشود کسی دیوانه قدرت یا ثروت یا تجاوز است این معنی ازنظرهر عا رف وعامی محکوم است ولی یک دیوانه معمولی که ظاهرو باطنش را آنطور که هست نشان میدهد نه تنها قابل ملامت نیست بلکه بر عقلای مفسد ترجیح دارد در ابیات بالا آمده است :
ما نمیپوشیم عیب خویش اما دیگران
عیبها دارند وازما جمله را پوشیده اند
در مجموع اهل معرفت با اینگونه تعبیرات میخواهند بگویند که مدعیان عقل یا اکثرمردم ازحق وحقیقت دورند وادعای خلاف آنرا میکنند ظاهرا بیان قرآنی :"اکثرالناس لایعلمون" مؤید آنهاست

1393/12/16 00:03
Patriot

در جواب به ف-ش
باید می بزنی تا فرق حالت عاقلی و مستی را دریابی.

1394/09/07 00:12
نجمه برناس

معنی ابیات :
بیت اول :یک شب دیوانه ای در تیمارستان به زنجیری که به آن بسته شده بود گفت :معلوم است عاقلان از دیوانگان می ترسند که آنها را با زنجیر می بندند .
بیت دوم :ارزش من به اندازه این زنجیر است که به پای من بسته اند . ای کاش کسی از عاقلان می پرسید که آنها چند می ارزند. ( ایشان : یعنی عاقلان )
بیت سوم : دیشب چند سنگ را در آستینم پنهان کردم . در عجبم از این عاقلان که حتی آن سنگ های بی ارزش را از من دزدیده اند .
بیت 4: با این همه ادعای عقل سنگ را از دیوانه می دزدند . مسائل قابل فهم را اینها به این صورت فهمیده اند .
بیت 5. انسانهای عاقل با آن همه زیرکی با دزدیدن سنگ ها از من عقل دوراندیش خود را می سنجند ؛ یعنی از عقل بی بهره اند .
بیت 6 . عاقلان بارها به خاطر دیدن من دور هم جمع شده اند بله همه آنها عاقلند و دیوانه ای مانند من کم دیده اند .
بیت 7 . زمانی که در اتاق مرا باز کردند به همه آنها گفتم دیوانه . اگر دیوانه لفظ بدی است چرا مرا دیوانه نامیده اند .
بیت 8 . از روی نادانی به آواز خواندن من خندیده اند در حالی که خودشان در هر جایی می رقصند .
بیت 9 . عاقلان هم مثل من دیوانه اند ؛ زیرا خودشان را در آیینه من تما شا می کنند ودر حقیقت به خودشان می خندند .
بیت 10 . آب صاف و تمییز از جوی نوشیدم مرا پست می دانند
گرچه خودشان خون یتیم و پیر زن می خورند .

1394/09/07 00:12
نجمه برناس

بیت 11.سرهایی که با سنگ ما شکستند همه بدون عقل بودند . سنگ سر آن ها راشکسته چرا از من دلخورند .
بیت 12-. اگر این عاقلان غیر از این زنجیر چیزی به من داده اند بهتر است که آن را از من بگیرند وآزار و اذیت خود را کم کنند .
بیت 13 . سنگ را به من می دهند تا به مردم پرتاب کنم و کار خود را از من می خواهند که اتجام دهم .
ریسمان خویش را با دست دیگری تابیدن ؛کنایه از انجام کار خود را از دیگران خواستن .
بیت 15 .بوریا : حصیر ی که از نی می بافند
بیت 16 .ما عیب خود را پنهان نمی کنیم اما دیگران عیب های زیادی دارند و همه را از ما پنهان می کنند .
بیت 17 .عیب های زیادی در اعمال و رفتارشان دیدیم به خاطر همین می خواهند ما را نابود کنند .
دفتر و طومار کسی را پیچیدن :نابود کردن کسی (کنایه )
بیت 18 . ما بی عقلیم و چاره ای جز اشتباه کردن نداریم . یعنی به ناچار اشتباه می کنیم .انسان های عاقل با این وقار چرا اشتباه می کنند .
گرانسنگی : یعنی ارجمندی ، وقار
ف

1402/08/20 21:11
رضا هادی پور

این بیت واقعا زیباست و من تو زندگی روزمره خیلی ازش استفاده میکنم:

ما نمیپوشیم عیب خویش اما دیگران* عیبها دارند و از ما جمله را پوشیده اند