برگردان به زبان ساده
بر سر راهی، گدائی تیرهروز
نالهها میکرد با صد آه و سوز
هوش مصنوعی: در یک مسیر، درویش بدبختی با نالههای دردناک و آکنده از حسرت، به طور مداوم ناله سر میداد.
کای خدا، بی خانه و بی روزیم
ز آتش ادبار، خوش میسوزیم
هوش مصنوعی: ای خدا، ما در این اوضاع بیخانه و بیپناهی زندگی میکنیم و از درد و سختیهای روزگار، به نوعی زندگی را میگذرانیم.
شد پریشانی چو باد و من چو کاه
پیش باد، از کاه آسایش مخواه
هوش مصنوعی: وقتی که پریشانی و آشفتگی مانند باد وزید، من هم مانند کاه در برابر آن قرار گرفتم. بنابراین از کاه توقع آرامش نداشته باش.
ساختم با آنکه عمری سوختم
سوختم یک عمر و صبر آموختم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه تمام عمرم را در درد و رنج گذراندم، از آن تجربهها یاد گرفتم که چگونه صبر کنم.
آسمان، کس را بدین پستی نکشت
چون من از درد تهیدستی نکشت
هوش مصنوعی: هیچکس به خاطر چنین گرفتاری و فقر، آنگونه که من رنج کشیدم، در آسمان به پایین نیفتاد.
هیچکس مانند من، حیران نشد
روز و شب سرگشته بهر نان نشد
هوش مصنوعی: هیچ کسی همچون من در طول روز و شب دچار سردرگمی و پریشانی نشده است، چرا که برای به دست آوردن نان و معاش زندگی در تلاش است.
ایستادم در پس درها بسی
داد دشنامم کسی و ناکسی
هوش مصنوعی: من در پشت درها ایستادهام و به خاطر کسی که وجود ندارد، به شدت اعتراض و ناسزا میگویم.
رشته را رشتم ولی از هم گسیخت
بخت را خواندم ولی از من گریخت
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که من سعی کردم که زندگیام را سامان دهم، اما همه چیز در هم ریخت. به خواستههای خودم رسیدم، اما همچنان از من دور شد.
پیش من خوردند مردم نان گرم
من همی خون جگر خوردم ز شرم
هوش مصنوعی: مردم در حضور من نان داغ خوردند و من به دلیل شرم از این وضعیت، زجر و ناراحتی را تحمل کردم.
دیدهام رنگی ندید از رخت نو
سیر، یک نوبت نخوردم نان جو
هوش مصنوعی: تنها یک بار نان جو خوردهام و رنگ و بویی از زیباییهای تو را در هیچ رنگی ندیدهام.
این ترازو، گر ترازوی خداست
این کژی و نادرستی از کجاست
هوش مصنوعی: اگر این ترازویی که داریم، ترازوی الهی است، پس این نادرستی و کژی از کجا ناشی میشود؟
در زمستانم، تف دل آتش است
برف و باران خوابگاه و پوشش است
هوش مصنوعی: در فصل زمستان، گرمای دل من همچون آتش است و برف و باران به عنوان خوابگاه و پوششی برایم عمل میکنند.
آبرو بردم، ندیدم از تو روی
گم شدم، هرگز نکردی جستجوی
هوش مصنوعی: من به خاطر تو آبرویم را از دست دادم و در غیبت تو گم شدم، اما هیچ تلاشی برای پیدا کردن من نکردی.
گفتش اندر گوش دل، رب وَدود
گر نبودی کاردان، جرم تو بود
هوش مصنوعی: به او گفتند که اگر خداوند مهربان و دانا نبود، خودت مسئول تمام اشتباهات و گناهانت بودی.
نیست راه کج، ره حق جلیل
کجروان را حق نمیگردد دلیل
هوش مصنوعی: راهی که نادرست و کج است، نمیتواند به حق و حقیقتی بزرگ هدایت کند؛ زیرا کسانی که به راه باطل میروند، نمیتوانند دلیلی برای حق را پیدا کنند.
تو براه من بنه گامی تمام
تا مَنَت نزدیک آیم بیست گام
هوش مصنوعی: تو یک گام کامل به سمت من بردار تا من بتوانم بیست گام به تو نزدیک شوم.
گر به نام حق گشائی دفتری
جز در اخلاص نشناسی دری
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به نام خدا شروع به نوشتن کنی، باید فقط در خلوص نیت وارد شوی و غیر از آن را نشناسی.
گر کنی آئینه یِ ما را نظر
عیبهایت سر بسر گردد هنر
هوش مصنوعی: اگر به آینه ما نگاه کنی، عیبهایت تمام و کمال نمایان خواهد شد و هنر تو نادیده گرفته میشود.
ما ترا بی توشه نفرستادهایم
آنچه میبایست دادن، دادهایم
هوش مصنوعی: ما تو را بدون آمادگی و ابزار لازم نفرستادهایم، هر چیزی که باید به تو داده میشد، به تو رساندهایم.
دست دادیمت که تا کاری کنی
دِرهَمی گر هست، دیناری کنی
هوش مصنوعی: به تو دادهام که اگر ممکن است کاری انجام دهی، اگرچه کم، اما به نیکی و درستی باشد.
پای دادیمت که باشی پا بجای
وارهانی خویش را از تنگنای
هوش مصنوعی: به تو گفتم که باید همواره استوار و محکم قدم برداری و خودت را از شرایط سخت و دشوار نجات دهی.
چشم دادم تا دلت ایمن کند
بر تو راه زندگی، روشن کند
هوش مصنوعی: چشم و دل خود را به تو میسپارم تا اینکه آرامش یابی و راه زندگیات روشن شود.
بر تن خاکی دمیدم جان پاک
خیرگیها دیدم از یک مشت خاک
هوش مصنوعی: من به جسم خاکی زندگی بخشیدم و از آنجا، زیباییها و شکوهها را مشاهده کردم که از یک تکه خاک نشأت میگیرد.
تا تو خاکی را منظم شد نفس
ای عجب! خود را پرستیدی و بس
هوش مصنوعی: به محض اینکه تو توانستی خودت را سامان دهی و نفس خود را کنترل کنی، واقعاً شگفتانگیز است که فقط به خودت اهمیت دادی و به دیگران توجه نکردی.
ما کسی را ناشتا نگذاشتیم
این بنا از بهر خلق افراشتیم
هوش مصنوعی: ما هرگز کسی را گرسنه و بدون غذا رها نکردیم؛ این ساختمان به خاطر رفاه و آسایش مردم ساخته شده است.
کار ما جز رحمت و احسان نبود
هیچگاه این سفره بی مهمان نبود
هوش مصنوعی: کار ما همیشه بر اساس محبت و نیکی بوده است و هیچوقت این سفره بدون مهمان نبوده است.
در نمیبندد بکس، دربان ما
کم نمیگردد ز خوردن، نان ما
هوش مصنوعی: کسی که در را نمیبندد، به دلیل اینکه دربان ما کم نشده است، نان ما هم کم نخواهد شد.
آنکه جان کرده است بی خواهش عطا
نان کجا دارد دریغ از ناشتا
هوش مصنوعی: کسی که بدون درخواست و خواسته، جان خود را فدای دیگری کرده، دیگر کجا میتواند نان و روزی بیابد؟ افسوس بر کسی که هنوز سیر نکرده است.
این توانائی که در بازوی تُست
شاهدِ بخت است و در پهلوی تُست
هوش مصنوعی: این قدرتی که در بازوی تو نهفته است، نشانهای از شانس و بخت توست و همینطور در کمر تو هم وجود دارد.
گنجها بخشیدمت، ای ناسپاس
که نگنجد هیچکس را در قیاس
هوش مصنوعی: ای ناسپاس، من به تو ثروتهای فراوانی بخشیدم، اما هیچ کس را نمیتوان با تو مقایسه کرد.
آنچه گفتی نیست، یک یک در تو هست
گنجها داری و هستی تنگدست
هوش مصنوعی: آنچه تو گفتی درست نیست؛ در درون تو گنجینههایی وجود دارد، ولی خود را در تنگدستی میبینی.
عقل و رای و عزم و همت، گنج تُست
بهترین گنجور، سعی و رنج تُست
هوش مصنوعی: عقل، تدبیر، اراده و تلاش، گنجینهای ارزشمند برای تو هستند و بهترین دارایی تو به شمار میآیند. سختکوشی و زحمت تو هم جزو این گنجینه محسوب میشود.
عارفان، چون دولت از ما خواستند
دست و بازوی توانا خواستند
هوش مصنوعی: عرفا وقتی به دنبال نعمت و کامیابی میروند، از ما خواستهاند که توانمندی و قدرت خود را در اختیارشان قرار دهیم.
ما نمیگوئیم سائل در مزن
چون زدی این در، در دیگر مزن
هوش مصنوعی: نمیگوییم که از درخواستکننده دوری کن؛ وقتی در ورودی را به روی او باز کردی، در دیگری را به رویش نبند.
آنکه بر خوان کریمان کرد پُشت
از لئیمان بشنود حرف دُرشت
هوش مصنوعی: کسی که بر سفره کریمان نشسته و از افراد پلید و پست دوری کند، نباید انتظار شنیدن سخنانی ناپسند را داشته باشد.
آن درشتی، کیفر خودکامهاست
ورنه بهر نامجویان، نامهاست
هوش مصنوعی: درشتی و سختی که میبینی، نتیجهی رفتار ستمگران و خودرایان است، در حالی که برای کسانی که به دنبال نام و اعتبار هستند، این نامها و عنوانها ارزشمند و پسندیدهاند.
هیچ خودبین، از خدا خرسند نیست
شاخ بی بر، در خور پیوند نیست
هوش مصنوعی: هیچ کس که فقط به خود مینگرد و خود را محور همه چیز میداند، از خدا راضی و خوشنود نیست. همچنین، چیزی که بدون اساس و بنیانی باشد، نمیتواند به درستی به دیگران متصل شود یا پیوندی داشته باشد.
زین همه شادی، چراغم خواستی
از کریمان، از چه رو کم خواستی
هوش مصنوعی: از میان این همه خوشحالی، تو چراغم را از بزرگواران خواستی، اما چرا از آن کم خواستی؟
نور حق، همواره در جلوهگریست
آنکه آگه نیست، از بینش بریست
هوش مصنوعی: نور حقیقت همیشه در حال درخشیدن و نمایش دادن خود است، اما کسی که آگاهی ندارد، از درک آن قاصر است.
گُلبُن ما باش و بهر ما بروی
هم صفا از ما طلب، هم رنگ و بوی
هوش مصنوعی: ای شکوفه زیبا، برای ما زیبا باش و از ما هم صفا، هم رنگ و عطر بخواه.
زارع ما، خوشه را خروار کرد
هر چه کم کردند، او بسیار کرد
هوش مصنوعی: کشاورز ما، محصول را به خوبی جمعآوری کرد و هر چه از آن کم کردند، او بیشتر به دست آورد.
تا نباشی قطره، دریا چون شوی
تا نهای گم گشته، پیدا چون شوی
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در زندگی حضور نداشته باشی، چگونه میتوانی به عظمت و وسعت برسی؟ و زمانی که گم شدهای، چطور میتوانی خود را پیدا کنی؟