گنجور

شمارهٔ ۵۲ - خاطر خشنود

بطعنه پیش سگی گفت گربه کای مسکین
قبیلهٔ تو بسی تیره‌روز و ناشادند
میان کوی بخسبی و استخوان خائی
بداختری چو تو را، کاشکی نمیزادند
برو به مطبخ شه یا بمخزن دهقان
بشهر و قریه، بسی خانه‌ها که آبادند
کباب و مرغ و پنیر است و شیر، طعمهٔ من
ز حیله‌ام همه کار آگهان بفریادند
جفای نان نکشیدست یکتن از ما، لیک
گرسنگان شما بیشتر ز هفتادند
بگفت، راست نگردد بنای طالع ما
چرا که از ازلش پایه، راست ننهادند
مرا به پشت سرافکند حکم چرخ، ز خلق
شگفت نیست گرم در بروی نگشادند
کسی بخانهٔ مردم بمیهمانی رفت
که روز سور، کسی از پیش فرستادند
بروزی دگران چون طمع توانم کرد
مرا ز خوان قضا، قسمت استخوان دادند
تو خلق دهر ندانسته‌ای چه بی باکند
تو عهدها نشنیدی چه سست بنیادند
کسی بلطف، بدرماندگان نظر نکند
درین معامله، دلها ز سنگ و پولادند
هزار مرتبه، فقر از توانگری خوشتر
توانگران، همه بدنام ظلم و بیدادند
نخست رسم و ره ما، درستکاری ماست
قبیلهٔ تو، در آئین دزدی استادند
برای پرورش تن، بدام بدنامی
نیوفتند کسانی که بخرد و رادند
پی هوی و هوس، نوع خودپرست شما
سحر ببصره و هنگام شب ببغدادند
ز جور سال و مه ایدوست کس نرست، تمام
اسیر فتنهٔ دیماه و تیر و مردادند
بچهره‌ها منگر، خاطر شکسته بسی است
عروس دهر چو شیرین و خلق فرهادند
من از فتادگی خویش هیچ غم نخورم
فتادگان چنین، هیچگه نیفتادند
اسیر نفس توئی، همچو ما گرفتاران
ز بند بندگی حرص و آز، آزادند
تو شاد باش و دل آسوده زندگانی کن
سگان، به بدسری روزگار معتادند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بطعنه پیش سگی گفت گربه کای مسکین
قبیلهٔ تو بسی تیره‌روز و ناشادند
هوش مصنوعی: گربه با کنایه به سگی گفت: «ای مسکین، قبیلهٔ تو خیلی از بدبختی و ناآرامی رنج می‌برند.»
میان کوی بخسبی و استخوان خائی
بداختری چو تو را، کاشکی نمیزادند
هوش مصنوعی: میان کوی بخسبی و استخوان خوری، افسوس که همچون تویی به دنیا نیامده بودی.
برو به مطبخ شه یا بمخزن دهقان
بشهر و قریه، بسی خانه‌ها که آبادند
هوش مصنوعی: به آشپزخانه یا انبار دهقان در شهر و روستا برو، بسیاری از خانه‌ها که سرسبز و آباد هستند.
کباب و مرغ و پنیر است و شیر، طعمهٔ من
ز حیله‌ام همه کار آگهان بفریادند
هوش مصنوعی: خوراک من شامل کباب، مرغ، پنیر و شیر است، و همه افراد باتجربه به فریبکاری‌های من پی می‌برند و ناله می‌کنند.
جفای نان نکشیدست یکتن از ما، لیک
گرسنگان شما بیشتر ز هفتادند
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از ما به خاطر نان رنج نکشیده است، اما تعداد گرسنگان شما بیش از هفتاد نفر است.
بگفت، راست نگردد بنای طالع ما
چرا که از ازلش پایه، راست ننهادند
هوش مصنوعی: گفت: تقدیر ما هرگز بر اساس درست نمی‌چرخد، چون از آغاز، پایه‌اش را به درستی نچیده‌اند.
مرا به پشت سرافکند حکم چرخ، ز خلق
شگفت نیست گرم در بروی نگشادند
هوش مصنوعی: چرخ روزگار مرا به زمین انداخت و این امر غیرمعمولی نیست، زیرا افرادی که دور و برم بودند، هرگز در مقابل من باز نمی‌شوند و به من روی خوش نشان نمی‌دهند.
کسی بخانهٔ مردم بمیهمانی رفت
که روز سور، کسی از پیش فرستادند
هوش مصنوعی: شخصی به خانه‌ی مردم برای مهمانی رفته است و روز برگزاری جشن، کسی از قبل برای دعوت او ارسال کرده بود.
بروزی دگران چون طمع توانم کرد
مرا ز خوان قضا، قسمت استخوان دادند
هوش مصنوعی: برای دیگران روزی و روزگار فراهم خواهد شد، اما من که به آن طمع می‌ورزم، از سرنوشت فقط نصیب خشک و خالی گیرم.
تو خلق دهر ندانسته‌ای چه بی باکند
تو عهدها نشنیدی چه سست بنیادند
هوش مصنوعی: تو نمی‌دانی که زندگی چه بی‌رحمانه است و درک نمی‌کنی که وعده‌ها و پیمان‌ها چقدر ضعیف و ناپایدار هستند.
کسی بلطف، بدرماندگان نظر نکند
درین معامله، دلها ز سنگ و پولادند
هوش مصنوعی: کسی که با مهربانی به افرادی که در شرایط سخت هستند توجه نکند، باید بداند که دل‌های آن‌ها سخت و محکم است، مانند سنگ و فولاد.
هزار مرتبه، فقر از توانگری خوشتر
توانگران، همه بدنام ظلم و بیدادند
هوش مصنوعی: فقر هزار بار بهتر از ثروت است، چرا که ثروتمندان معمولاً به بدنامی و ستمگری شناخته می‌شوند.
نخست رسم و ره ما، درستکاری ماست
قبیلهٔ تو، در آئین دزدی استادند
هوش مصنوعی: ما در ابتدا راه درست و راستگویی را برگزیده‌ایم، اما قبیله‌ی شما در کارهای نادرست و دزدی مهارت پیدا کرده است.
برای پرورش تن، بدام بدنامی
نیوفتند کسانی که بخرد و رادند
هوش مصنوعی: افرادی که باهوش و نیک هستند، برای بهبود جسم خود به رسوایی و بدنامی تن نمی‌دهند.
پی هوی و هوس، نوع خودپرست شما
سحر ببصره و هنگام شب ببغدادند
هوش مصنوعی: دنبال خواسته‌ها و تمایلات خود هستید و نوعی خودپرستی در شما وجود دارد که باعث می‌شود در روزها به زیبایی‌ها توجه کنید و در شب‌ها به شهر بغداد بپردازید.
ز جور سال و مه ایدوست کس نرست، تمام
اسیر فتنهٔ دیماه و تیر و مردادند
هوش مصنوعی: از ظلم سال و ماه کسی رهایی نیافته است، همه در بند فتنه‌های دیماه و تیر و مرداد گرفتارند.
بچهره‌ها منگر، خاطر شکسته بسی است
عروس دهر چو شیرین و خلق فرهادند
هوش مصنوعی: به چهره‌ها نگاه نکن، زیرا دل‌های زیادی در حال شکست و درد هستند. دوران همچون شیرینی است و مردم مانند فرهاد، در پی عشق و زیبایی به سر می‌برند.
من از فتادگی خویش هیچ غم نخورم
فتادگان چنین، هیچگه نیفتادند
هوش مصنوعی: من از اینکه سقوط کرده‌ام هیچ ناراحتی ندارم، زیرا کسانی که سقوط کرده‌اند به راستی هیچگاه به زمین نیفتاده‌اند.
اسیر نفس توئی، همچو ما گرفتاران
ز بند بندگی حرص و آز، آزادند
هوش مصنوعی: تو مانند ما که اسیر خواهش‌ها و تمایلات خود هستیم، در دام نفس افتاده‌ای. اما برخی از افراد، که در بند حرص و آز هستند، از این قید و بند رهایی یافته‌اند.
تو شاد باش و دل آسوده زندگانی کن
سگان، به بدسری روزگار معتادند
هوش مصنوعی: زندگی را با شادی و آرامش پشت سر بگذار، زیرا افراد منفی‌نگر همیشه در گرداب مشکلات و تلخی‌های زندگی غرقند.

خوانش ها

خاطر خشنود به خوانش طوبی برزگر
شمارهٔ ۵۲ - خاطر خشنود به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/05/13 08:08
shk clickmank

سپاس از سایت وزین گنجور
لطفا توجه فرمایید
بطعنه >>به طعنه
نمیزادند>>نمی‌زادند
بمخزن>> به مخزن
بشهر>> به شهر
یکتن>>یک تن
بخانه مردم>>به خانه مردم
بمیهمانی>> به میهمانی
بروزی دگران>> به روزی دگران
بلطف بدرماندگان>> به لطف به درماندگان
و...
با احترام شمشاد کشت‌کار