شمارهٔ ۵۱ - حقیقت و مجاز
بلبلی شیفته میگفت به گل
که جمال تو چراغ چمن است
گفت، امروز که زیبا و خوشم
رخ من شاهد هر انجمن است
چونکه فردا شد و پژمرده شدم
کیست آنکس که هواخواه من است
بتن، این پیرهن دلکش من
چو گه شام بیائی، کفن است
حرف امروز چه گوئی، فرداست
که تو را بر گل دیگر وطن است
همه جا بوی خوش و روی نکوست
همه جا سرو و گل و یاسمن است
عشق آنست که در دل گنجد
سخن است آنکه همی بر دهن است
بهر معشوقه بمیرد عاشق
کار باید، سخن است این، سخن است
میشناسیم حقیقت ز مجاز
چون تو، بسیار درین نارون است
شمارهٔ ۵۰ - حدیث مهر: گنجشک خرد گفت سحر با کبوتریشمارهٔ ۵۲ - خاطر خشنود: بطعنه پیش سگی گفت گربه کای مسکین
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
حقیقت و مجاز به خوانش طوبی برزگر
شمارهٔ ۵۱ - حقیقت و مجاز به خوانش عندلیب
شمارهٔ ۵۱ - حقیقت و مجاز به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1393/03/18 11:06
فاطمی
سلام .زیبابود.مضامینی که خانم پروین اعتصامی انتخاب کرده ،به سن وسالش نمی خورد.اودست روی موضوعاتی گذاشته وبه مواردی پرداخته که مخصوص جهاندیدگان وعرفاو...است.به هرحال من فکرمیکنم شناخت ا وازجهان پیرامونش زیادودرعین حال بسیارهدفمندوعبرت آموزبوده.نوربه قبرش ببارد...