شمارهٔ ۵۰ - حدیث مهر
گنجشک خرد گفت سحر با کبوتری
کآخر تو هم برون کن ازین آشیان سری
آفاق روشن است، چه خسبی به تیرگی
روزی بپر، ببین چمن و جوئی و جری
در طرف بوستان، دهن خشک تازه کن
گاهی ز آب سرد و گه از میوهٔ تری
بنگر من از خوشی چه نکو روی و فربهم
ننگست چون تو مرغک مسکین لاغری
گفتا حدیث مهر بیاموزدت جهان
روزی تو هم شوی چو من ایدوست مادری
گرد تو چون که پر شود از کودکان خرد
جز کار مادران نکنی کار دیگری
روزیکه رسم و راه پرستاریم نبود
میدوختم بسان تو، چشمی به منظری
گیرم که رفتهایم از اینجا به گلشنی
با هم نشستهایم بشاخ صنوبری
تا لحظهایست، تا که دمیدست نوگلی
تا ساعتی است، تا که شکفتهاست عبهری
در پرده، قصهایست که روزی شود شبی
در کار نکتهایست که شب گردد اختری
خوشبخت، طائری که نگهبان مرغکی است
سرسبز، شاخکی که بچینند از آن بری
فریاد شوق و بازی اطفال، دلکش است
وانگه به بام لانهٔ خرد محقری
هر چند آشیانه گلین است و من ضعیف
باور نمیکنم چو خود اکنون توانگری
ترسم که گر روم، برد این گنجها کسی
ترسم در آشیانه فتد ناگه آذری
از سینهام اگرچه ز بس رنج، پوست ریخت
ناچار رنجهای مرا هست کیفری
شیرین نشد چو زحمت مادر، وظیفهای
فرخندهتر ندیدم ازین، هیچ دفتری
پرواز، بعد ازین هوس مرغکان ماست
ما را بتن نماند ز سعی و عمل، پری
شمارهٔ ۴۹ - چند پند: کسی که بر سر نرد جهان قمار نکردشمارهٔ ۵۱ - حقیقت و مجاز: بلبلی شیفته میگفت به گل
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گنجشک خرد گفت سحر با کبوتری
کآخر تو هم برون کن ازین آشیان سری
هوش مصنوعی: گنجشک کوچک به کبوتر گفت: بالاخره تو هم باید از این خانه بیرون بروی و سفر کنی.
آفاق روشن است، چه خسبی به تیرگی
روزی بپر، ببین چمن و جوئی و جری
هوش مصنوعی: آسمان روشن است، چرا در تاریکی روز بمانیم؟ برو و زیبایی چمنها و جویها و نهرها را ببین.
در طرف بوستان، دهن خشک تازه کن
گاهی ز آب سرد و گه از میوهٔ تری
هوش مصنوعی: به کنار باغ برو و گاهی دهان خود را با آب سرد تازه کن و گاهی هم از میوههای تازه استفاده کن.
بنگر من از خوشی چه نکو روی و فربهم
ننگست چون تو مرغک مسکین لاغری
هوش مصنوعی: به من نگاه کن، چقدر خوشحال و سرزندهام، اما این خوشحالیام ننگین است چون تو همچون یک پرندهی ضعیف و بیچارهای.
گفتا حدیث مهر بیاموزدت جهان
روزی تو هم شوی چو من ایدوست مادری
هوش مصنوعی: شخصی گفت که داستان عشق و محبت را به تو یاد میدهم تا روزی تو نیز مانند من عاشق و شاداب شوی، مانند مادری مهربان.
گرد تو چون که پر شود از کودکان خرد
جز کار مادران نکنی کار دیگری
هوش مصنوعی: وقتی اطراف تو پر از بچههای کوچک میشود، تنها وظیفهات رسیدگی به آنهاست و کار دیگری نمیتوانی انجام بدهی.
روزیکه رسم و راه پرستاریم نبود
میدوختم بسان تو، چشمی به منظری
هوش مصنوعی: روزی که هیچ چیزی برای ستایش و عبادت وجود نداشت، من مانند تو در نظر به مناظری مشغول بودم.
گیرم که رفتهایم از اینجا به گلشنی
با هم نشستهایم بشاخ صنوبری
هوش مصنوعی: فرض کن ما از اینجا رفتهایم و در باغی زیبا در کنار هم نشستهایم، در سایه درختی همیشهسبز.
تا لحظهایست، تا که دمیدست نوگلی
تا ساعتی است، تا که شکفتهاست عبهری
هوش مصنوعی: به اندازهای که زمان باقی است، تا وقتی که گل جدیدی شکفته شده و عطر خوشش در فضا پراکنده است.
در پرده، قصهایست که روزی شود شبی
در کار نکتهایست که شب گردد اختری
هوش مصنوعی: در پشت صحنه، داستانی وجود دارد که روزی به واقعیت تبدیل میشود و نکتهای در کار است که آن را به ستارهای در شب تبدیل میکند.
خوشبخت، طائری که نگهبان مرغکی است
سرسبز، شاخکی که بچینند از آن بری
هوش مصنوعی: خوشبخت کسی است که مانند پرندهای آزاد، بر روی درختی سرسبز نشسته و از آن میتواند میوهای بچیند، اما در عین حال باید مراقب مرغکی باشد که در آن درخت وجود دارد. این تصویر نشاندهندهی زیبایی و خوشحالی در کنار حفاظت و مسئولیت است.
فریاد شوق و بازی اطفال، دلکش است
وانگه به بام لانهٔ خرد محقری
هوش مصنوعی: صدای شادمانی و بازیهای کودکان دلانگیز است و بعد از آن، در بالای خانهای کوچک، احساس محقر و عجز میکند.
هر چند آشیانه گلین است و من ضعیف
باور نمیکنم چو خود اکنون توانگری
هوش مصنوعی: اگرچه لانهای که در آن هستم، از خاک و گل ساخته شده و من خود را ناتوان میبینم، اما باور نمیکنم که به حال فعلیام راضی شوم، چون اکنون احساس قدرت و توانمندی دارم.
ترسم که گر روم، برد این گنجها کسی
ترسم در آشیانه فتد ناگه آذری
هوش مصنوعی: میترسم اگر بروم، کسی این گنجها را ببرد و ناگهان در آشیانهام اتفاقی بیفتد که برایم خوشایند نباشد.
از سینهام اگرچه ز بس رنج، پوست ریخت
ناچار رنجهای مرا هست کیفری
هوش مصنوعی: اگرچه به خاطر دردهای بسیار، از سینهام پوست کنده شده، اما رنجهای من خود به نوعی مجازات است.
شیرین نشد چو زحمت مادر، وظیفهای
فرخندهتر ندیدم ازین، هیچ دفتری
هوش مصنوعی: زندگی و شیرینی آن به زحمتی که مادر برای فرزندش میکشد، چقدر ارزشمند و بینظیر است. هیچ چیزی را نمیتوان بالاتر از این مسؤولیت و عشق او دانست.
پرواز، بعد ازین هوس مرغکان ماست
ما را بتن نماند ز سعی و عمل، پری
هوش مصنوعی: پرواز، پس از این، آرزوی پرندگان ماست. ما دیگر به تلاش و کوشش خود ادامه نمیدهیم، بلکه به آزادی و رهایی فکر میکنیم.
خوانش ها
حدیث مهر به خوانش طوبی برزگر
شمارهٔ ۵۰ - حدیث مهر به خوانش عندلیب
شمارهٔ ۵۰ - حدیث مهر به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1389/03/01 15:06
lovly
سلام.میخواستم بدونم این شعر در چه سبکی سروده شده؟(عراقی یا خراسانی) البته با ذکر دلیل.
ممنونم از لطفتون
1391/08/12 22:11
رخسانه
سلام دوست عزیز
سبک این شعر بازگشت و مشروطه است.اصول ادبی این دوره همان اصول سبک خراسانی است.
مراجعه شود به کتاب ره آوردی از ادب پارسی صفحه ی 107تا 133
درپناه مهر