شمارهٔ ۴۵ - جامهٔ عرفان
به درویشی، بزرگی جامهای داد
که این خلقان بنه، کز دوشت افتاد
چرا بر خویش پیچی ژنده و دلق
چو میبخشند کفش و جامهات خلق
چو خود عوری، چرا بخشی قبا را
چو رنجوری، چرا ریزی دوا را
کسی را قدرت بذل و کرم بود
که دیناریش در جای درم بود
بگفت ای دوست، از صاحبدلان باش
بجان پرداز و با تن سرگران باش
تن خاکی به پیراهن نیرزد
وگر ارزد، بچشم من نیرزد
ره تن را بزن، تا جان بماند
ببند این دیو، تا ایمان بماند
قبائی را که سر مغرور دارد
تن آن بهتر که از خود دور دارد
از آن فارغ ز رنج انقیادیم
که ما را هر چه بود، از دست دادیم
از آن معنی نشستم بر سر راه
که تا از ره شناسان باشم آگاه
مرا اخلاص اهل راز دادند
چو جانم جامهٔ ممتاز دادند
گرفتیم آنچه داد اهریمن پست
بدین دست و در افکندیم از آندست
شنیدیم اعتذار نفس مدهوش
ازین گوش و برون کردیم از آن گوش
در تاریک حرص و آز بستیم
گشودند ار چه صد ره، باز بستیم
همه پستی ز دیو نفس زاید
همه تاریکی از ملک تن آید
چو جان پاک در حد کمال است
کمال از تن طلب کردن وبال است
چو من پروانهام نور خدا را
کجا با خود کشم کفش و قبا را
کسانی کاین فروغ پاک دیدند
ازین تاریک جا دامن کشیدند
گرانباری ز بار حرص و آز است
وجود بی تکلف بی نیاز است
مکن فرمانبری اهریمنی را
منه در راه برقی خرمنی را
چه سود از جامهٔ آلودهای چند
خیال بوده و نابودهای چند
کلاه و جامه چون بسیار گردد
کله عجب و قبا پندار گردد
چو تن رسواست، عیبش را چه پوشم
چو بی پرواست، در کارش چه کوشم
شکستیمش که جان مغزست و تن پوست
کسی کاین رمز داند، اوستاد اوست
اگر هر روز، تن خواهد قبائی
نماند چهرهٔ جان را صفائی
اگر هر لحظه سر جوید کلاهی
زند طبع زبون هر لحظه راهی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به درویشی، بزرگی جامهای داد
که این خلقان بنه، کز دوشت افتاد
هوش مصنوعی: یک درویش را جامهای دادند که آنقدر بزرگ بود که بر دوش او نیفتاد و بر زمین افتاد.
چرا بر خویش پیچی ژنده و دلق
چو میبخشند کفش و جامهات خلق
هوش مصنوعی: چرا به خودت زحمت میدی و خودت را در لباس و ظاهر نامناسبی میپیچی، در حالی که دیگران به تو بهترین کفش و لباس را میدهند؟
چو خود عوری، چرا بخشی قبا را
چو رنجوری، چرا ریزی دوا را
هوش مصنوعی: وقتی خودت دچار نقص و عیب هستی، چرا دیگران را سرزنش میکنی؟ وقتی خودت در حال رنج و درد هستی، چرا به دیگران کمک نمیکنی تا درمان شوند؟
کسی را قدرت بذل و کرم بود
که دیناریش در جای درم بود
هوش مصنوعی: کسی قادر به بخشش و سخاوت است که ثروتش از حد معینی بیشتر باشد.
بگفت ای دوست، از صاحبدلان باش
بجان پرداز و با تن سرگران باش
هوش مصنوعی: دوست عزیز، به کسانی که دل بزرگ و عمیق دارند نزدیک شو و دلسوزی کن. با جان و دل زندگی کن و با بدن خود نیز آگاه و هوشیار باش.
تن خاکی به پیراهن نیرزد
وگر ارزد، بچشم من نیرزد
هوش مصنوعی: تن خاکی به لباس ارزشی ندارد و اگر هم داشته باشد، به نظر من ارزشش را ندارد.
ره تن را بزن، تا جان بماند
ببند این دیو، تا ایمان بماند
هوش مصنوعی: برای ادامه زندگی و حفظ جان، باید راهی را انتخاب کنی که باعث تقویت ایمان و روح تو شود. به دور از مشکلات و موانع، باید خود را از هر آنچه که مانع پیشرفت توست، دور نگه داری.
قبائی را که سر مغرور دارد
تن آن بهتر که از خود دور دارد
هوش مصنوعی: بهتر است کسی که مغرور است، خود را از زیباییهای ظاهری و تظاهر دور نگه دارد.
از آن فارغ ز رنج انقیادیم
که ما را هر چه بود، از دست دادیم
هوش مصنوعی: ما از مشکلات و سختیهای تسلیم شدن رها شدهایم، زیرا هر آنچه داشتیم را از دست دادهایم.
از آن معنی نشستم بر سر راه
که تا از ره شناسان باشم آگاه
هوش مصنوعی: به خاطر مفهوم خاصی که دارم، در جایی قرار گرفتم تا از افرادی که در مسیر هستند، بیشتر آشنا شوم و شناخت پیدا کنم.
مرا اخلاص اهل راز دادند
چو جانم جامهٔ ممتاز دادند
هوش مصنوعی: مرا صداقت و وفاداری افراد ویژه بخشیدند، مانند این که جانم را با لباس برجسته و مخصوصی آراستهاند.
گرفتیم آنچه داد اهریمن پست
بدین دست و در افکندیم از آندست
هوش مصنوعی: ما آنچه را که اهریمن پست به ما داد، در دست خود گرفتیم و آن را با همان دست دور انداختیم.
شنیدیم اعتذار نفس مدهوش
ازین گوش و برون کردیم از آن گوش
هوش مصنوعی: شنیدیم که نفس در حالت مدهوش عذرخواهی میکند، اما این را گوش دادیم و از گوش دیگر خارج کردیم.
در تاریک حرص و آز بستیم
گشودند ار چه صد ره، باز بستیم
هوش مصنوعی: در حالی که در دنیای پر از طمع و خواستههای بیپایان گرفتار شدهایم، هرچند که راههای زیادی را تجربه کردهایم، اما همچنان به ما اجازه پیشرفت و گشایش را نمیدهند.
همه پستی ز دیو نفس زاید
همه تاریکی از ملک تن آید
هوش مصنوعی: همه زشتیها و ضعفها از نفس خود انسان به وجود میآید و همه تاریکیها و مشکلات از جسم و دنیا ناشی میشود.
چو جان پاک در حد کمال است
کمال از تن طلب کردن وبال است
هوش مصنوعی: وقتی که روح انسان به کمال برسد، درخواست کمال از جسم او، مشکل و دردسر ایجاد میکند.
چو من پروانهام نور خدا را
کجا با خود کشم کفش و قبا را
هوش مصنوعی: من همچون پروانهای هستم که به سمت نور خدا جذب میشوم و نمیتوانم بار سنگینی مثل کفش و لباس را با خود ببرم.
کسانی کاین فروغ پاک دیدند
ازین تاریک جا دامن کشیدند
هوش مصنوعی: افرادی که این روشنایی خالص را مشاهده کردند، از این مکان تاریک دور شدند.
گرانباری ز بار حرص و آز است
وجود بی تکلف بی نیاز است
هوش مصنوعی: انسانی که به دنبال ثروت و قدرت است، به خاطر انباشت حرص و آز خود، احساس سنگینی و فشار میکند. اما فردی که بیتکلف و بینیاز است، زندگی سبکی دارد و از این بار رنج نمیبرد.
مکن فرمانبری اهریمنی را
منه در راه برقی خرمنی را
هوش مصنوعی: با کسی که ذاتش شیطانی است، همکاری نکن و در مسیر خود، به چیزی که ارزش ندارد اهمیت نده.
چه سود از جامهٔ آلودهای چند
خیال بوده و نابودهای چند
هوش مصنوعی: چه فایدهای دارد که ظرفی آلوده بر تن داشته باشیم، در حالی که برخی آرزوها و افکار به درست بودن آن ها اعتباری ندارند؟
کلاه و جامه چون بسیار گردد
کله عجب و قبا پندار گردد
هوش مصنوعی: وقتی که شخصی لباس و زیورآلات زیادی بر تن داشته باشد، ممکن است به خود ببالد و احساس کند که از دیگران بهتر و برتر است.
چو تن رسواست، عیبش را چه پوشم
چو بی پرواست، در کارش چه کوشم
هوش مصنوعی: وقتی بدن مایهی رسوایی است، چرا باید عیبش را بپوشانم؟ وقتی خود فرد از کارهایش بیپرواست، چه تلاشی میتوانم برای بهبود او بکنم؟
شکستیمش که جان مغزست و تن پوست
کسی کاین رمز داند، اوستاد اوست
هوش مصنوعی: ما به او ضربه زدیم چون جان، همانند مغز است و بدن همانند پوست. تنها کسی که این راز را میداند، استاد واقعی است.
اگر هر روز، تن خواهد قبائی
نماند چهرهٔ جان را صفائی
هوش مصنوعی: اگر هر روز انسان تنها به فکر ظاهری و زیباییهای فریبنده باشد، به تدریج روح و شخصیتش کلا از بین خواهد رفت و زیبایی واقعیاش محو خواهد شد.
اگر هر لحظه سر جوید کلاهی
زند طبع زبون هر لحظه راهی
هوش مصنوعی: اگر هر لحظه افکار و احساسات به ذهن انسان هجوم آورد، او در هر لحظه راهی برای بیان و آزاد کردن آنها پیدا میکند.
حاشیه ها
1393/01/16 13:04
مسعود
بسیار زیبا بود