برگردان به زبان ساده
دختری خرد، بمهمانی رفت
در صف دخترکی چند، خزید
هوش مصنوعی: دختری جوان به مهمانی رفت و در میان گروهی از دختران کوچکتر از خودش جا گرفت.
آن یک افکند بر ابروی گره
وین یکی جامه بیکسوی کشید
هوش مصنوعی: یکی از آنها ابروهای گرهدار خود را به نشانه جذابیت و زیبایی در آغوش میکشد و دیگری لباسی بیطرف و بیچهره بر تن میکند.
این یکی، وصلهٔ زانوش نمود
وان، به پیراهن تنگش خندید
هوش مصنوعی: یکی از آنها به زانوی خود وصلهای زد و دیگری از تنگی پیراهنش خندهاش گرفت.
آن، ز ژولیدگی مویش گفت
وین، ز بیرنگی رویش پرسید
هوش مصنوعی: او از شلوغی و بی نظمی موهایش صحبت کرد و این، از بی رنگی و کمرنگی چهرهاش سؤال کرد.
گرچه آهسته سخن میگفتند
همه را گوش فرا داد و شنید
هوش مصنوعی: با اینکه همه به آرامی صحبت میکردند، او با دقت گوش داد و همه چیز را شنید.
گفت خندید به افتاده، سپهر
زان شما نیز بمن میخندید
هوش مصنوعی: او گفت که آسمان به کسانی که به حال ناگواری افتادهاند میخندد و شما هم ممکن است به من بخندید.
ز که رنجد دل فرسودهٔ من
باید از گردش گیتی رنجید
هوش مصنوعی: دل خسته من از چه کسی باید رنجیده باشد، وقتی که دنیا اینگونه میچرخد و مشکلاتش ادامه دارند؟
چه شکایت کنم از طعنهٔ خلق
بمن از دهر رسید، آنچه رسید
هوش مصنوعی: چه اشکالی دارد که از زبان مردم در مورد خودم شکایت کنم؟ تمام آنچه بر من گذشته، از زمانه آمده است.
نیستید آگه ازین زخم، از آنک
مار ادبار شما را نگزید
هوش مصنوعی: شما از این زخم بیخبر هستید، زیرا که مار بدبختی به شما نیش نزده است.
درزی مفلس و منعم نه یکی است
فقر، از بهر من این جامه برید
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تضاد میان فقر و نعمت اشاره میکند و بیان میکند که درزی که از نظر مالی ضعیف و فقیر است، به اندازۀ من که لباس را میدوزد، در واقع غنی و محترم است. در واقع، فقر تنها به نبود پول مربوط نمیشود؛ بلکه میتواند به نبود ارزشها و زیباییها نیز اشاره داشته باشد. در اینجا، شاعر به اهمیت معنا و اندیشه در مقایسه با مادیات اشاره کرده و نشان میدهد که فقر نه تنها به معنی کمبود دارایی، بلکه به معنای نداشتن خلاقیت و هنر نیز میتواند باشد.
مادرم دست بشست از هستی
دست شفقت بسر من نکشید
هوش مصنوعی: مادرم از زندگی و دنیای مادی جدا شد و دست محبت و حمایت خود را از من برنداشت.
شانهٔ موی من، انگشت من است
هیچکس شانه برایم نخرید
هوش مصنوعی: شانهٔ موی من، انگشت من است هیچکس شانه برایم نخرید یعنی اینکه من خودم با دست خودم موهایم را شانه میزنم و کسی برایم نه وقت گذاشته نه ابزاری خریده تا به من کمک کند.
هیمه دستم بخراشید سحر
خون بدامانم از آنروی چکید
هوش مصنوعی: در سحرگاه، وقتی که هیزم در دستم بود، انگشتانم خراش برداشت و از آن زخمی، خون بر دامنم ریخت.
تلخ بود آنچه بمن نوشاندند
می تقدیر بباید نوشید
هوش مصنوعی: آنچه به من دادند، بسیار ناگوار و تلخ بود و باید از سرنوشت خود بپذیرم و آن را بنوشم.
خوش بود بازی اطفال، ولیک
هیچ طفلیم ببازی نگزید
هوش مصنوعی: بازی کردن کودکان خوشایند و دلپذیر است، اما هیچ کودک برای بازی انتخاب نشده است.
بهره از کودکی آن طفل چه برد
که نه خندید و نه جست و نه دوید
هوش مصنوعی: کودک هیچ چیزی از دوران کودکی خود بهره نبرد، زیرا نه لبخند زد، نه بازی کرد و نه دوید.
تا پدید آمدم، از صرصر فقر
چون پر کاه، وجودم لرزید
هوش مصنوعی: به محض اینکه به دنیا آمدم، فقر مانند طوفانی سهمگین وجودم را به لرزه درآورد، مثل پر سبکی که در باد میلرزد.
هر چه بر دوک امل پیچیدم
رشتهای گشت و بپایم پیچید
هوش مصنوعی: هر چه را که در آینده با امید و آرزو در ذهن داشتم، به تدریج به واقعیت پیوسته و همانند رشتهای به پاهایم متصل شده است.
چشمهٔ بخت، که جز شیر نداشت
ما چو رفتیم، از آن خون جوشید
هوش مصنوعی: بخت و اقبال ما که تنها خوشبختی و روزی خوب را به همراه نداشت، وقتی رفتیم، از آن چشمه خون فشاند.
بینوا هر نفسی صد ره مرد
لیک باز از غم هستی نرهید
هوش مصنوعی: مردم در هر لحظه مشکلات و سختیهای زیادی را تجربه میکنند، اما با این حال نمیتوانند از درد و رنج وجود خود فرار کنند.
چشم چشم است، نخواندهاست این رمز
که همه چیز نمیباید دید
هوش مصنوعی: چشم، فقط یک اندیشهٔ ظاهری است و این پیام را درک نکردهاست که نباید به هر چیزی نگاه کرد یا همه چیز را دید.
یارهٔ سبز مرا بند گسست
موزهٔ سرخ مرا رنگ پرید
هوش مصنوعی: دوست سبزم رابطهاش را با من قطع کرده است و پس از آن، رنگ سرخ من نیز کمکم از بین رفته است.
جامهٔ عید نکردم در بر
سوی گرمابه نرفتم شب عید
هوش مصنوعی: در شب عید، لباس جدید نپوشیدم و به حمام نرفتم.
شاخک عمر من، از برق و تگرگ
سر نیفراشته، بشکست و خمید
هوش مصنوعی: عمر من به سرعت و ناپایداری گذشت و با مشکلات و سختیها نتوانستم به اوج و زیبایی برسم، بلکه شکست و خمیدگی را تجربه کردم.
همه اوراق دل من سیه است
یک ورق نیست از آن جمله سفید
هوش مصنوعی: دل من پر از غم و اندوه است و هیچ بخشی از آن نیست که حتی کمی شاداب و روشن باشد.
هر چه برزیگر طالع کشته است
از گل و خار، همان باید چید
هوش مصنوعی: هر چه سرنوشت برای ما رقم زده است، چه خوب و چه بد، باید آن را بپذیریم و با آن کنار بیاییم.
این ره و رسم قدیم فلک است
که توانگر ز تهیدست برید
هوش مصنوعی: این روش و رویه قدیمی آسمان است که ثروتمند از بیپول جدا میشود.
خیره از من نرمیدید شما
هر که آفت زدهای دید، رمید
هوش مصنوعی: هر کسی که آفتزدهای را ببیند، از من دور میشود و نمیتواند بر من تکیه کند.
به نوید و به نوا طفل خوش است
من چه دارم ز نوا و ز نوید
هوش مصنوعی: با خوشحالی و سرور بچهها میخوابند، من که نه خبری از شادی دارم و نه از نوایی.
کس برویم در شادی نگشود
آنکه در بست، نهان کرد کلید
هوش مصنوعی: کسی که در شادی ما را فرامیخواند، در واقع همان کسی است که در زمان غم و مشکلات در را بر روی ما بسته و کلید آن را پنهان کرده است.
من از این دائره بیرونم از آنک
شاهد بخت ز من رخ پوشید
هوش مصنوعی: من از این دایره و دنیای محدود که در آن هستم خارج شدهام، زیرا شانس و یا بخت خوب به من پشت کرده و از من روی گردانده است.
کس درین ره نگرفت از دستم
قدمی رفتم و پایم لغزید
هوش مصنوعی: در این مسیر کسی به من کمک نکرد و من تنها پیش رفتم، اما در میانه راه، پایم لغزید و زمین خوردم.
دوش تا صبح، توانگر بودم
زان گهرها که ز چشمم غلطید
هوش مصنوعی: دیشب تا صبح، به خاطر زیباییهایی که از چشمانم عبور کرد، احساس ثروتمندی و خوشبختی میکردم.
مادری بوسه بدختر میداد
کاش این درد به دل میگنجید
هوش مصنوعی: مادری در حال بوسیدن دخترش است و آرزو میکند که ای کاش این احساس درد و غم در دل او جا میشد و او اینچنین زجر نمیکشید.
من کجا بوسهٔ مادر دیدم
اشک بود آنکه ز رویم بوسید
هوش مصنوعی: من هیچگاه بوسهٔ مادر را تجربه نکردم، فقط اشکی را دیدم که بر روی صورتم نهادند.
خرم آن طفل که بودش مادر
روشن آن دیده که رویش میدید
هوش مصنوعی: خوشحالترین کودک آن است که مادرش همیشه سرزنده و شاداب باشد، و نیز کودکانی که از چهره آرام و زیبای مادر خود بهرهمندند.
مادرم گوهر من بود ز دهر
زاغ گیتی، گهرم را دزدید
هوش مصنوعی: مادرم همچون جواهر ارزشمندی بود که از دنیا به من رسید، اما زاغی در این دنیا با دزدیدن آن، بهترین گنج زندگیم را از من گرفت.
حاشیه ها
dastetoon dard nakone fek konam mesrae avale bayate7 zank doros bashe
بنظر من شاه بیت کل اشعار پروین این بیته که میگه
من کجا بوسه ی مادر دیدم اشک بود انکه ز رویم بوسید
واقعا بیت فوق العاده ای یه مگه نه؟
1395/02/19 00:05
رضا مجردی
بسیار زیبا از تمثیل و استعاره استفاده شده پروین اعتصامی این بزرگ شاعره ایران زمین استاد استفاده از تمثیل و استعاره و تضاو و طباق و کلا صنایع شعر پارسی است سبک عراقی در شعر های او علاوه بر سادگی اوج هنر را در نظم کلات و جملات نشان می دهد گویی یک کتاب در هر مصرع و بیت از اشعار گهر بارش نهفته است. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
1395/02/19 00:05
رضا مجردی
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
1395/02/19 00:05
رضا مجردی
با عرض پوزش چند کلمه در متن بنده باید اصلاح شود تضاد و کلمات
1395/02/19 00:05
رضا مجردی
ای کاش خانم های ایران زمین این شاعره بزرگ را الگوی خود قرار داده و راه و سبکش را ادامه دهند
1395/02/19 00:05
رضا مجردی
بسیار زیبا از تمثیل و استعاره استفاده شده پروین اعتصامی این بزرگ شاعره ایران زمین استاد استفاده از تمثیل و استعاره و تضاد و و طباق و کلا صنایع شعر پارسی است سبک عراقی در شعر های او علاوه بر سادگی اوج هنر را در نظم کلمات و جملات نشان می دهد گویی یک کتاب در هر مصرع و بیت از اشعار گهر بارش نهفته است. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
دو شاه بیت غزل این جاست :
مادری بوسه بدختر میداد
کاش این درد به دل میگنجید
من کجا بوسهٔ مادر دیدم
اشک بود آنکه ز رویم بوسید
یادت هزاران هزار بار گرامی... بانو اعتصامی...
1402/04/22 03:06
الیاس سپهر
مادرم گوهر من بود ز دهر
زاغ گیتی، گهرم را دزدید