شمارهٔ ۳۹ - توانا و ناتوان
در دست بانوئی، به نخی گفت سوزنی
کای هرزهگرد بی سر و بی پا چه میکنی
ما میرویم تا که بدوزیم پارهای
هر جا که میرسیم، تو با ما چه میکنی
خندید نخ که ما همه جا با تو همرهیم
بنگر به روز تجربه تنها چه میکنی
هر پارگی به همت من میشود درست
پنهان چنین حکایت پیدا چه میکنی
در راه خویشتن، اثر پای ما ببین
ما را ز خط خویش، مجزا چه میکنی
تو پایبند ظاهر کار خودی و بس
پرسندت ار ز مقصد و معنی، چه میکنی
گر یک شبی ز چشم تو خود را نهان کنیم
چون روز روشن است که فردا چه میکنی
جایی که هست سوزن و آماده نیست نخ
با این گزاف و لاف، در آنجا چه میکنی
خودبین چنان شدی که ندیدی مرا بچشم
پیش هزار دیدهٔ بینا چه میکنی
پندار، من ضعیفم و ناچیز و ناتوان
بی اتحاد من، تو توانا چه میکنی
شمارهٔ ۳۸ - تاراج روزگار: نهال تازه رسی گفت با درختی خشکشمارهٔ ۴۰ - توشهٔ پژمردگی: لالهای با نرگس پژمرده گفت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در دست بانوئی، به نخی گفت سوزنی
کای هرزهگرد بی سر و بی پا چه میکنی
هوش مصنوعی: در دست یک خانم، به سوی یک سوزن، گفت: ای موجود بیسر و پا، چه کار بیهودهای انجام میدهی؟
ما میرویم تا که بدوزیم پارهای
هر جا که میرسیم، تو با ما چه میکنی
هوش مصنوعی: ما به سفر میرویم تا در طول راه کارهایی انجام دهیم. هر جا که برسیم، تو چه نقشی در این میان داری؟
خندید نخ که ما همه جا با تو همرهیم
بنگر به روز تجربه تنها چه میکنی
هوش مصنوعی: نخندید، ما همیشه همراه تو هستیم. حالا در زمان تجربه، تنها چه کاری میکنی؟
هر پارگی به همت من میشود درست
پنهان چنین حکایت پیدا چه میکنی
هوش مصنوعی: هر زخم و نقصی که در کارها یا زندگیام به وجود آمده را با تلاش و کوشش خودم میتوانم ترمیم کنم، اما حالا باید بگویم که این وضعیت، داستانی نهان و پیچیده دارد. تو چه کار میکنی؟
در راه خویشتن، اثر پای ما ببین
ما را ز خط خویش، مجزا چه میکنی
هوش مصنوعی: در مسیر زندگیام، رد پاهایم را ببین و جدا شدن از خودم را چرا انجام میدهی؟
تو پایبند ظاهر کار خودی و بس
پرسندت ار ز مقصد و معنی، چه میکنی
هوش مصنوعی: تو فقط به ظاهر کارهایت اهمیت میدهی و اگر از تو بپرسند که هدف و معنا چه هست، پاسخ روشنی نداری.
گر یک شبی ز چشم تو خود را نهان کنیم
چون روز روشن است که فردا چه میکنی
هوش مصنوعی: اگر یک شب خود را از نگاه تو پنهان کنیم، اما فردا را نمیتوانیم پیشبینی کنیم که چه کار خواهی کرد.
جایی که هست سوزن و آماده نیست نخ
با این گزاف و لاف، در آنجا چه میکنی
هوش مصنوعی: در جایی که سوزن موجود است و نخ آماده نیست، با این همه ادعا و بزرگنمایی، تو در آنجا چه کاری میتوانی انجام دهی؟
خودبین چنان شدی که ندیدی مرا بچشم
پیش هزار دیدهٔ بینا چه میکنی
هوش مصنوعی: تو به قدری در خودت غرق شدهای که حتی من را نمیبینی؛ در حالی که هزاران چشم بینا در اطرافت هستند.
پندار، من ضعیفم و ناچیز و ناتوان
بی اتحاد من، تو توانا چه میکنی
هوش مصنوعی: فکر نکن که من ضعیف و بیارزش و ناتوانم. بدون همکاری و اتحاد من، تو هم نمیتوانی کار خاصی انجام دهی.
خوانش ها
توانا و ناتوان به خوانش طوبی برزگر
شمارهٔ ۳۹ - توانا و ناتوان به خوانش عندلیب
شمارهٔ ۳۹ - توانا و ناتوان به خوانش فرهاد بشیریان
حاشیه ها
1390/09/14 10:12
mehrdad
khili ziba bod
1393/07/15 22:10
مناظره های پروین همه زیبا و پندآموز هستند از جمله این مناظره بین نخ و سوزن. روحش شاد.
1395/08/05 05:11
غلامضا حسن پور
مناظره پروین همگی درعین زیبائی پند اموزند زمان ومکان نمیشناسد درهرزمان وهرمکان هر مدیر مسئول استاد معلم میتواند درک مطلب کرده سر لوحه کارخویش سازد
1401/06/26 17:08
مهدی روستانوحدانی
عالیه والبته پند آموز
1403/06/21 13:09
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
تو پایبندِ ظاهرِ کارِ خودی و بس!
پُرسَندَت ار زِ مقصد و معنی، چه میکنی?!