گنجور

شمارهٔ ۳۶ - پیک پیری

ز سَری، موی سپیدی روئید
خنده‌ها کرد بر او موی سیاه
که چرا در صف ما بنشستی؟
تو ز یک راهی و ما از یک راه
گفت من با تو عبث ننشستم
بنشاندند مرا خواه نخواه
گَه روئیدن من بود امروز
گُل تقدیر نرویَد بیگاه
رهرو راه قضا و قَدَرم
راهم این بود، نبودم گمراه
قاصد پیری‌ام، از دیدن من
این یکی گفت دریغ، آن یک آه
خرمن هستی خود کرد درو
هر که بر خوشهٔ من کرد نگاه
سپَهی بود جوانی که شکست
پیری امروز برانگیخت سپاه
رُست چون موی سیه، موی سپید
چه خبر داشت که دارند اکراه
رنگ بالای سیه بسیار است
نیستی از خَم تقدیر آگاه
گَه سیه رنگ کند، گاه سفید
رنگرز اوست، مرا چیست گناه؟
چو تو، یکروز سیه بودم و خوش
سیهی گشت سپیدی ناگاه
تو هم ای دوست چو من خواهی شد
باش یک روز بر این قصّشه گواه
هر چه دانی، به من امروز بخند
تا که چون من کُنَدَت، هفته و ماه
از سپید و سیه و زشت و نکو
هر چه هستیم، تباهیم تباه
قصهٔ خویش دراز از چه کنیم
وقتْ بیگه شد و فرصتْ کوتاه

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز سَری، موی سپیدی روئید
خنده‌ها کرد بر او موی سیاه
هوش مصنوعی: از سر، موی سفیدی پیدا شده و این موی سفید باعث شده که او بر موی سیاه خود بخندد.
که چرا در صف ما بنشستی؟
تو ز یک راهی و ما از یک راه
هوش مصنوعی: چرا تو در جمع ما نشسته‌ای در حالی که از یک مسیر آمده‌ای و ما از مسیر دیگری آمده‌ایم؟
گفت من با تو عبث ننشستم
بنشاندند مرا خواه نخواه
هوش مصنوعی: او گفت که من بیهوده با تو وقت نگذراندم، اما به اجبار مرا نشاندند، خواه ناخواه.
گَه روئیدن من بود امروز
گُل تقدیر نرویَد بیگاه
هوش مصنوعی: امروز زمانی برای شکفتن من است و نمی‌تواند انتظار بکشد، بنابراین گل سرنوشت من هم اکنون باید شکوفا شود.
رهرو راه قضا و قَدَرم
راهم این بود، نبودم گمراه
هوش مصنوعی: من در مسیر سرنوشت و تقدیر خود قدم می‌زنم و این مسیر من را به درستی هدایت کرده است، بنابراین گمراه نیستم.
قاصد پیری‌ام، از دیدن من
این یکی گفت دریغ، آن یک آه
هوش مصنوعی: پیام‌آور پیرم، از دیدن من یکی گفت ای کاش و دیگری آهی کشید.
خرمن هستی خود کرد درو
هر که بر خوشهٔ من کرد نگاه
هوش مصنوعی: هر کسی که به زندگی و وجود من توجه کرده، به دنیای هستی‌اش آسیب رسانده است.
سپَهی بود جوانی که شکست
پیری امروز برانگیخت سپاه
هوش مصنوعی: در روزگار جوانی، سپاهی وجود داشت که الان به خاطر تجربیات و چالاکی‌اش، دلاوری‌های پیران را به چالش کشیده و به نبرد فراخوانده است.
رُست چون موی سیه، موی سپید
چه خبر داشت که دارند اکراه
هوش مصنوعی: زمانی که موی سیاه جوان و شاداب است، موی سپید چه انتظاری می‌تواند داشته باشد از اینکه به زوال و پیری دچار شود. افرادی که جوان و در اوج نشاط هستند، نمی‌توانند به طور کامل درک کنند که پیری و ضعف چه حسی دارد.
رنگ بالای سیه بسیار است
نیستی از خَم تقدیر آگاه
هوش مصنوعی: رنگ‌های مختلفی بر فراز تاریکی وجود دارد، اما از سرنوشت و تقدیر نمی‌توان به خوبی باخبر شد.
گَه سیه رنگ کند، گاه سفید
رنگرز اوست، مرا چیست گناه؟
هوش مصنوعی: گاهی او رنگی تیره می‌گیرد و گاهی رنگی روشن، من چه گناهی کرده‌ام؟
چو تو، یکروز سیه بودم و خوش
سیهی گشت سپیدی ناگاه
هوش مصنوعی: یک روز در دنیای سیاه و تیره بودم، اما ناگهان، سیاهی به روشنی تبدیل شد و خوشی به سراغم آمد.
تو هم ای دوست چو من خواهی شد
باش یک روز بر این قصّشه گواه
هوش مصنوعی: اگر تو هم بخواهی، مثل من خواهی شد؛ روزی بر این داستان شاهد خواهی بود.
هر چه دانی، به من امروز بخند
تا که چون من کُنَدَت، هفته و ماه
هوش مصنوعی: هر چیزی که درباره‌ام می‌دانی، امروز به من بخند. زیرا ممکن است در آینده، تو نیز مثل من دچار شرایطی شوی که برایت خندیدند و این مدت ممکن است به طول بینجامد.
از سپید و سیه و زشت و نکو
هر چه هستیم، تباهیم تباه
هوش مصنوعی: هر چه به رنگ‌های متفاوت و ویژگی‌های گوناگون داریم، در نهایت همگی در حال نابودی هستیم.
قصهٔ خویش دراز از چه کنیم
وقتْ بیگه شد و فرصتْ کوتاه
هوش مصنوعی: ما داستانی طولانی داریم که باید بگوییم، اما الان شب شده و زمان کم است.

خوانش ها

پیک پیری به خوانش مینا ظهیری
شمارهٔ ۳۶ - پیک پیری به خوانش عندلیب
پیک پیری به خوانش طوبی برزگر
شمارهٔ ۳۶ - پیک پیری به خوانش فرهاد بشیریان

حاشیه ها

1389/07/07 11:10
آرمین

سلام
ممنون! خیلی زیبا بود! از اونجایی باید سرکلاس ادبیات مناظره های پروین رو بخونیم بازم بهتون سر می زنم!!!!

1390/01/29 23:03

پیک پیری یادآور گذران عمر است و از دست دادن فرصت . تلخ است اما حقیقت دارد . غم واندوه چاره ی کار نیست که حضرت علی فرموده اند : اندوه خوردن نیمی از پیری است .باید لحظات عمر را قدر دانست که فرموده اند : سستی پس از بدست آوردن فرصت از بی خردی است . فرصتها چون ابر بهاران به شتاب در حرکتند .
یا علی مدد

1392/04/12 08:07

سلام . بسیار زیباست ، ممنون . خدا خیرتان دهد و بیامرزد خانم اعتصامی را که این شعر های زیبا را برای ما باقی گذاشته اند .

1395/10/01 01:01
نجم الدین عبیدزاده

شعر بسیا ر زیبا وفوق العاده بود بار دیگر دربرابر ذوق پویا وسرشارش تعظیم مینمایم روحش شاد.

1401/07/28 19:09
مجتبی

سلام و باید گفت چه تمثیل زیبایی ست این تمثیل از گذر عمر.
که جوان ها گاهی وقت ها افراد مسن و از سن گذشته را تمسخر میکنند و خود روزی میرسد که بدین تقدیر دچار میشود
آری، پیری، مرگ، تقدیرییست که دیر یا زود بر همگان نازل میشود..