شمارهٔ ۳۴ - پایه و دیوار
گفت دیوار قصر پادشهی
که بلندی، مرا سزاوار است
هر که مانند من سرافرازد
پایدار و بلند مقدار است
فرخم زان سبب که سایهٔ من
جای آسایش جهاندار است
نقش بام و درم ز سیم و زر است
پردهام از حریر گلنار است
در پناه من ایمن است ز رنج
شاه، گر خفته یا که بیدار است
سوی من، دزد ره نیابد از آنک
تا کمند افکند گرفتار است
همگی بر در منند گدای
هر چه میر و وزیر و سالار است
قفل سیمم بنزد سیمگر است
پردهٔ اطلسم ببازار است
با منش هیچ حیله در نگرفت
گرچه شبگرد چرخ، غدار است
باد و برفم بسی بخست و هنوز
قوت و استقامتم یار است
من ز تدبیر خود بلند شدم
هر که کوته نظر بود خوار است
نیکبخت آنکه نیتش نیکوست
نیکنام آنکه نیک رفتار است
قرنها رفت و هیچ خم نشدم
گرچه دائم بپشت من بار است
اثر من بجای خواهد ماند
زانکه محکمترین آثار است
پایه گفت اینقدر بخویش مناز
در و دیوار و بام، بسیار است
اندر آنجا که کار باید کرد
چه فضیلت برای گفتار است
نشنیدی که مردم هنری
هنر و فضل را خریدار است
معرفت هر چه هست در معنی است
نه درین صورت پدیدار است
گرچه فرخنده است مرغ همای
چونکه افتاد و مرد، مردار است
از تو، کار تو پیشرفت نکرد
نکتهٔ دیگری درین کار است
همه سنگینی تو، روی من است
گر جوی، گر هزار خروار است
تو ز من داری این گرانسنگی
پیکر بی روان، سبکسار است
همه بر پای، از ثبات منند
هر چه ایوان و بام و انبار است
گرچه این کاخ را منم بنیاد
سخن از خویش گفتنم عار است
کارها را شمردن آسان است
فکر و تدبیر کار دشوار است
بار هر رهنورد، یکسان نیست
این سبکبار و آن گرانبار است
هر کسی را وظیفه و عملی است
رشتهای پود و رشتهای تار است
وقت پرواز، بال و پر باید
که نه این کار چنگ و منقار است
همه پروردگان آب و گلند
هر چه در باغ از گل و خار است
عافیت از طبیب تنها نیست
هر ز دارو، هم از پرستار است
هر کجا نقطهای و دائرهایست
قصهای هم ز سیر پرگار است
رو، که اول حدیث پایه کنند
هر کجا گفتگوی دیوار است
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفت دیوار قصر پادشهی
که بلندی، مرا سزاوار است
هوش مصنوعی: دیوار قصر پادشاه میگوید که بلندی و عظمت آن به من حق میدهد که در این جایگاه قرار داشته باشم.
هر که مانند من سرافرازد
پایدار و بلند مقدار است
هوش مصنوعی: هر کسی مانند من با عزت و شکوهمند است، پایدار و با ارزش خواهد بود.
فرخم زان سبب که سایهٔ من
جای آسایش جهاندار است
هوش مصنوعی: من از آن خوشحالم که سایهام مکانی برای آرامش و آسایش حاکمان و دنیا داران محسوب میشود.
نقش بام و درم ز سیم و زر است
پردهام از حریر گلنار است
هوش مصنوعی: بام و در خانهام از نقره و طلا ساخته شده و پردهام از پارچهای لطیف و زیبا به رنگ گل انار است.
در پناه من ایمن است ز رنج
شاه، گر خفته یا که بیدار است
هوش مصنوعی: در سایهی من، شاه از رنجها در امان است، چه در خواب باشد و چه بیدار.
سوی من، دزد ره نیابد از آنک
تا کمند افکند گرفتار است
هوش مصنوعی: به سوی من کسی نمیتواند بیاید، زیرا من در کمند خود گیر افتادهام و نمیگذارم کسی نزدیک شود.
همگی بر در منند گدای
هر چه میر و وزیر و سالار است
هوش مصنوعی: همهی دستههای مختلف جامعه، از وزرا و شاهزادگان تا دیگر مقامها، در انتظار من هستند و به نوعی نیازمند من به حساب میآیند.
قفل سیمم بنزد سیمگر است
پردهٔ اطلسم ببازار است
هوش مصنوعی: قفل نقرهای من فقط نزد کسی که از نقره آگاه است، ارزش دارد و پردهٔ جادو و رمز و راز در بازار عرضه شده است.
با منش هیچ حیله در نگرفت
گرچه شبگرد چرخ، غدار است
هوش مصنوعی: با رفتار نیک و صداقت هیچگاه به فریب و نیرنگ گرفتار نمیشویم، هرچند که روزگار به نظر بیرحم و غیرقابل اعتماد بیاید.
باد و برفم بسی بخست و هنوز
قوت و استقامتم یار است
هوش مصنوعی: باد و برف زیادی به من آسیب زدند، اما هنوز هم قوی و استوار هستم.
من ز تدبیر خود بلند شدم
هر که کوته نظر بود خوار است
هوش مصنوعی: با تدبیر و اندیشه بلند شدم، زیرا هر کس که دیدگاه کوتاهی داشته باشد، خوار و حقیر است.
نیکبخت آنکه نیتش نیکوست
نیکنام آنکه نیک رفتار است
هوش مصنوعی: خوشبخت کسی است که نیتهای خوبی دارد و کسی که رفتار نیکو دارد، نام نیکویی میبرد.
قرنها رفت و هیچ خم نشدم
گرچه دائم بپشت من بار است
هوش مصنوعی: سالها گذشت و من هیچگاه خم نشدم، هرچند که همیشه بر دوشم بار سنگینی وجود دارد.
اثر من بجای خواهد ماند
زانکه محکمترین آثار است
هوش مصنوعی: آثار من باقی خواهد ماند زیرا این آثار از استحکام و قدرت بالایی برخوردارند.
پایه گفت اینقدر بخویش مناز
در و دیوار و بام، بسیار است
هوش مصنوعی: بنیاد گفته است که دیگر با خودت درگیر نشو، دیوارها و سقفها بسیار هستند و تو نباید به آنها توجه کنی.
اندر آنجا که کار باید کرد
چه فضیلت برای گفتار است
هوش مصنوعی: در جایی که عمل و کار مهم است، سخن گفتن و گفتار ارزش زیادی ندارد.
نشنیدی که مردم هنری
هنر و فضل را خریدار است
هوش مصنوعی: آیا نشنیدهای که مردم به هنر و فضیلت ارزش قائل هستند و آنها را میخرند؟
معرفت هر چه هست در معنی است
نه درین صورت پدیدار است
هوش مصنوعی: شناخت و آگاهی هر چه داریم در مفهوم و معنا نهفته است و در ظاهر و شکل چیزی نمایان نمیشود.
گرچه فرخنده است مرغ همای
چونکه افتاد و مرد، مردار است
هوش مصنوعی: هرچند مرغ همای (که نماد زیبایی و خوش شانسی است) در زندگی خوشبخت و شاداب به نظر میرسد، اما وقتی که به زمین بیافتد و بمیرد، دیگر هیچ ارزشی ندارد و فقط به منزله یک جنازه است.
از تو، کار تو پیشرفت نکرد
نکتهٔ دیگری درین کار است
هوش مصنوعی: از تو، کار تو به خوبی پیش نرفته است؛ پس به نکته دیگری در این موضوع توجه کنیم.
همه سنگینی تو، روی من است
گر جوی، گر هزار خروار است
هوش مصنوعی: تمام بار سنگینی تو بر دوش من قرار دارد، چه به اندازه یک جوی کوچک باشد، چه به اندازه هزاران خروار.
تو ز من داری این گرانسنگی
پیکر بی روان، سبکسار است
هوش مصنوعی: تو از من این ارزشمند را داری، جسمی بدون روح که بسیار سبک و بیوزن است.
همه بر پای، از ثبات منند
هر چه ایوان و بام و انبار است
هوش مصنوعی: همه چیزهایی که در اطرافم قرار دارند و برایم مهم هستند، به خاطر ثبات و استحکام من در جای خود ایستادهاند.
گرچه این کاخ را منم بنیاد
سخن از خویش گفتنم عار است
هوش مصنوعی: هرچند من این کاخ را ساختهام، اما از بیان تواناییهای خود خجالت میکشم.
کارها را شمردن آسان است
فکر و تدبیر کار دشوار است
هوش مصنوعی: شمردن کارها کار سادهای است، اما برنامهریزی و فکر کردن در مورد آنها کار بسیار پیچیدهتری است.
بار هر رهنورد، یکسان نیست
این سبکبار و آن گرانبار است
هوش مصنوعی: بار هر مسافر متفاوت است؛ یکی سبکی از بار بر دوش دارد و دیگری بار سنگینتری حمل میکند.
هر کسی را وظیفه و عملی است
رشتهای پود و رشتهای تار است
هوش مصنوعی: هر فردی در زندگی مسئولیتها و کارهایی دارد که به نوعی به هم بافته شدهاند. این مسئولیتها به مانند نخهایی هستند که در کنار هم قرار میگیرند و هر یک نقشی در شکلگیری زندگی و رفتار او ایفا میکنند.
وقت پرواز، بال و پر باید
که نه این کار چنگ و منقار است
هوش مصنوعی: زمانی که میخواهی پرواز کنی، باید بال و پر داشته باشی و این کار، کار چنگ و منقار نیست. در واقع برای رسیدن به هدفهای بزرگ، نیاز به ابزار و تواناییهای مناسب است.
همه پروردگان آب و گلند
هر چه در باغ از گل و خار است
هوش مصنوعی: تمامی موجودات زنده، چه خوب و چه بد، به نوعی تحت تأثیر پرورش این دنیا هستند، مانند گلها و خاری که در باغ وجود دارد.
عافیت از طبیب تنها نیست
هر ز دارو، هم از پرستار است
هوش مصنوعی: سلامتی فقط به دست پزشک نیست، بلکه پرستار هم در این روند نقش مهمی دارد و هر دو در بهبود بیمار مؤثرند.
هر کجا نقطهای و دائرهایست
قصهای هم ز سیر پرگار است
هوش مصنوعی: هر جا که یک نقطه و یک دایره وجود دارد، داستانی از حرکت و گردش پرگار نیز در آن نهفته است.
رو، که اول حدیث پایه کنند
هر کجا گفتگوی دیوار است
هوش مصنوعی: هرجا که سخن از دیوار و مرزها باشد، آنجا نخستین حرف را تو میزنی.
خوانش ها
پایه و دیوار به خوانش طوبی برزگر
شمارهٔ ۳۴ - پایه و دیوار به خوانش عندلیب
شمارهٔ ۳۴ - پایه و دیوار به خوانش فرهاد بشیریان
حاشیه ها
1392/01/12 21:04
محمد بلدی
عافیت از طبیب تنها نیست
که در مصرع دوم صحیح اینگونه است
هم ز دارو، هم از پرستار است
1393/06/04 02:09
هدی
بنده هم میخواستم فرمایش أقای بلدی را تآکید کنم
1393/06/04 02:09
هدی
با عرض پوزش
تآیید را تآکید نوشتم
امان از حواس پرت!!!!!!
1397/05/15 11:08
بهزاد
قفل سیمم بنزد سیمگر است
پردهٔ اطلسم ببازار است
این بیت معنیش چی میشه؟ ممنونم
1397/05/15 13:08
محسن ، ۲
قفل سیمم بنزد سیمگر است
پردهٔ اطلسم ببازار است
سفارش ساخت قفلی از نقره به نقره ساز داده شده ، از بازار هم پرده ی اطلس به زینت می آید