گنجور

شمارهٔ ۳۲ - بی پدر

به سر خاک پدر، دخترکی
صورت و سینه بناخن میخست
که نه پیوند و نه مادر دارم
کاش روحم به پدر می‌پیوست
گریه‌ام بهر پدر نیست که او
مرد و از رنج تهیدستی رست
زان کنم گریه که اندر یم بخت
دام بر هر طرف انداخت گسست
شصت سال آفت این دریا دید
هیچ ماهیش نیفتاد به شست
پدرم مرد ز بی داروئی
وندرین کوی، سه داروگر هست
دل مسکینم از این غم بگداخت
که طبیبیش ببالین ننشست
سوی همسایه پی نان رفتم
تا مرا دید، در خانه ببست
همه دیدند که افتاده ز پای
لیک روزی نگرفتندش دست
آب دادم بپدر چون نان خواست
دیشب از دیدهٔ من آتش جست
هم قبا داشت ثریا، هم کفش
دل من بود که ایام شکست
اینهمه بخل چرا کرد، مگر
من چه میخواستم از گیتی پست
سیم و زر بود، خدائی گر بود
آه از این آدمی دیوپرست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به سر خاک پدر، دخترکی
صورت و سینه بناخن میخست
هوش مصنوعی: در کنار مزار پدر، دختری صورت و سینه‌اش را با ناخن می‌خراشید.
که نه پیوند و نه مادر دارم
کاش روحم به پدر می‌پیوست
هوش مصنوعی: من نه خانواده‌ای دارم و نه مادری که به آنها تعلق داشته باشم، ای کاش روح من به پدرم ملحق می‌شد.
گریه‌ام بهر پدر نیست که او
مرد و از رنج تهیدستی رست
هوش مصنوعی: من به خاطر پدرم نمی‌گریم که او از دنیا رفته و دیگر از رنج فقر و سختی خلاص شده است.
زان کنم گریه که اندر یم بخت
دام بر هر طرف انداخت گسست
هوش مصنوعی: از آنجا که بخت بد من را در دریا گرفتار کرده و در هر سو دام‌ها را پهن کرده‌اند، به همین دلیل اشک می‌ریزم.
شصت سال آفت این دریا دید
هیچ ماهیش نیفتاد به شست
هوش مصنوعی: در مدت شصت سال، این دریا آسیب‌های زیادی را تجربه کرد، اما هیچ ماهی‌ای به دست کسی نیفتاد.
پدرم مرد ز بی داروئی
وندرین کوی، سه داروگر هست
هوش مصنوعی: پدرم به خاطر نبود دارو از دنیا رفت و در این کوچه، سه پزشک وجود دارد.
دل مسکینم از این غم بگداخت
که طبیبیش ببالین ننشست
هوش مصنوعی: دل نزار و بی‌چاره‌ام از شدت غم به شدت می‌سوزد، چرا که درمانگری برای تسکین دردهایم نیامده است.
سوی همسایه پی نان رفتم
تا مرا دید، در خانه ببست
هوش مصنوعی: به همسایه‌ام سر زدم تا کمی نان بگیرم، اما وقتی مرا دید، در خانه‌اش را بست و نیاورد.
همه دیدند که افتاده ز پای
لیک روزی نگرفتندش دست
هوش مصنوعی: همه شاهد بودند که او به زمین افتاده است، اما روزی هیچ‌کس دستش را نگرفت.
آب دادم بپدر چون نان خواست
دیشب از دیدهٔ من آتش جست
هوش مصنوعی: من شب گذشته برای پدرم آب بردم چون از من نان خواسته بود، و در چشمانم شعله‌ای از اشک سوخت.
هم قبا داشت ثریا، هم کفش
دل من بود که ایام شکست
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این موضوع اشاره می‌کند که ثریا (که نماد ستاره‌ای در آسمان است) با لباسش و زیبایی‌اش هم‌نشینی داشت، اما در عین حال دل او نیز در این موضوع دچار درد و شکست شده است. این تصویر به نوعی تضاد بین زیبایی‌های آسمانی و دلتنگی‌های زمینی را به نمایش می‌گذارد.
اینهمه بخل چرا کرد، مگر
من چه میخواستم از گیتی پست
هوش مصنوعی: چرا این همه درباره بخل و خودداری کردند، مگر من چه چیزی از این دنیای پست و ناچیز می‌خواستم؟
سیم و زر بود، خدائی گر بود
آه از این آدمی دیوپرست
هوش مصنوعی: اگر طلا و نقره خدایی داشتند، به راستی آهی بر این انسان دیوپرست باید کشید.

خوانش ها

بی پدر به خوانش طوبی برزگر
شمارهٔ ۳۲ - بی پدر به خوانش عندلیب
بی پدر به خوانش زهرا بهمنی
شمارهٔ ۳۲ - بی پدر به خوانش فرهاد بشیریان

حاشیه ها

1391/02/11 21:05
MARZIEH

بسیار غم انگیز است

1391/12/02 09:03
علی حمزه نژادی -کرمان

این شعر خود یک کتاب تاریخ از گذشته ایران است.

1392/08/31 00:10
ارزو

خیلی پرمفهوم

1392/12/08 00:03
حمیدرضا-سمنان

این شعر حس نوع دوستی و انسان دوستی پروین رو به خوبی به تصویر کشیده.درود به روان پاک این بانوی بزرگ

1393/03/23 19:05
سیدلطف الله فاطمی

سلام گنجوربسیارارزنده است.موفق باشید.درعجبم ازاینکه شاعرازیک خانواده مرفه بوده ولی شعرهایش به نفع فقراست...

1393/06/04 02:09
هدی

با سلام
در مصرع دوم از بیت هفتم بجای " طبیبیش " اشتباهآ "طبیبش " تایپ شده بدین معنی که :حتی یک طبیب بر بالینش نیامد و از نظر دستوری نکره است (ونه معرفه ) و نیز وزن شعر اصلاح خواهد شد.
با سپاس

1395/05/17 22:08
علیرضا سلندری از حاجی اباد فارس

پروین واقعا استاد در بیان واقعیات جامعه بود.آنچه میگفت تجربه او از واقعیات جامعه بود روحش شاد.

1396/02/13 04:05

خیلی غم انگیزه اما واقعیت جامعه در بیشتر دوران ها می باشد .

1399/09/28 20:11
من

خیلی زیباست واقعا من گریه کردم

1403/06/20 17:09
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)

سیم و زر بود، خدائی گر بود

آه  از  این  آدمیِ  دیوپرست

 

آیا کسی می تواند مصرع اول این بیت آخر رو شرح دهد?

سپاسگزارم 

1403/06/21 01:09
nabavar

گرامی فاطمه خانم، به نظر می رسد: از مردمان خدا نشناس شکایت میکند که اگر خدارا در نظر داشتند وضع  بدین سان رقت انگیز نبود، ما هم با کمک خداشناسان به این فلاکت نمی افتادیم.مردم اگر خدا را در نظر بگیرند  از سیم و زر خود به تنگ دستان کمک می کنند.