گنجور

شمارهٔ ۲۴ - بام شکسته

بادی وزید و لانهٔ خردی خراب کرد
بشکست بامکی و فرو ریخت بر سری
لرزید پیکری و تبه گشت فرصتی
افتاد مرغکی وز خون سرخ شد پری
از ظلم رهزنی، ز رهی ماند رهروی
از دستبرد حادثه‌ای، بسته شد دری
از هم گسست رشتهٔ عهد و مودتی
نابود گشت نام و نشانی ز دفتری
فریاد شوق دیگر از آن لانه برنخاست
و آن خار و خس فکنده شد آخر در آذری
ناچیز گشت آرزوی چند ساله‌ای
دور اوفتاد کودک خردی ز مادری

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

بام شکسته به خوانش طوبی برزگر
شمارهٔ ۲۴ - بام شکسته به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1401/07/02 20:10
مجتبی

سلام و برداشت من از این شعر این هست که؛ این شعر درباره دشمنی های بسیار بسیار کوچکی هست که پیش می آید و به مرور باعث ویرانی همه چیز میشود، مانند کسانی که توطئه ای علیه کسی درست میکنند و عاقبت باعث نابودی یک خانواده، یک شغل و.. میشود.