اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفت با خاک، صبحگاهی باد
چون تو، کس تیرهروزگار مباد
هوش مصنوعی: در صبح زود، باد به خاک گفت که آرزو دارم هیچکس در زندگیاش به بدبختی و تیرهروزی دچار نشود.
تو، پریشان ما و ما ایمن
تو، گرفتار ما و ما آزاد
هوش مصنوعی: تو در حالتی آشفتهای و ما در آرامش به سر میبریم، تو در بند ما هستی و ما از قید و بند آزادیم.
همگی کودکان مهد منند
تیر و اسفند و بهمن و مراد
هوش مصنوعی: تمامی ماهها همچون کودکان در مهدکودک هستند و هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند.
گه روم، آسیا بگردانم
گه بخرمن و زم، زمان حصاد
هوش مصنوعی: گاهی به جاهای دور سفر میکنم و دنیا را میگردانم، و گاهی در مزرعه مشغول کار میشوم و زمان برداشت محصول را تجربه میکنم.
پیک فرخندهای چو من سوی خلق
کوتوال سپهر نفرستاد
هوش مصنوعی: پیامآور خوشبختی چون من به سوی مردم فرستاده نشد تا به آنها سلام برساند.
برگها را ز چهره شویم گرد
غنچهها را شکفته دارم و شاد
هوش مصنوعی: برگها را از روی چهرهام بردارم و غنچهها را که باز شدهاند، با خوشحالی نگهدارم.
من فرستم بباغ، در نوروز
مژده شادی و نوید مراد
هوش مصنوعی: من به باغ میفرستم، در روز نوروز خبر شادمانی و امید به آرزوها.
گاه باشد که بیخ و بن بکنم
از چنار و صنوبر و شمشاد
هوش مصنوعی: گاهی پیش میآید که من اساس و ریشه درختان چنار، صنوبر و شمشاد را از زمین درآورم.
شد ز نیروی من غبار و برفت
خاک جمشید و استخوان قباد
هوش مصنوعی: به خاطر قدرت و توان من، غبار شدم و خاک پادشاه جمشید و استخوانهای قباد نیز از میان رفت.
گه بباغم، گهی بدامن راغ
گاه در بلخ و گاه در بغداد
هوش مصنوعی: گاهی در باغ به خوشی مشغولم و گاهی در دامان دلبر، گاهی در بلخ و زمانی در بغداد.
تو بدینگونه بد سرشت و زبون
من چنین سرفراز و نیک نهاد
هوش مصنوعی: من با این ویژگیهای ناپسند و زشت تو روبهرو هستم، در حالی که من با نهادی خوب و با افتخار هستم.
گفت، افتادگی است خصلت من
اوفتادم، زمانهام تا زاد
هوش مصنوعی: او میگوید که ویژگی من افتادگی است و به خاطر همین افتادگی، در زمانه خود به زمین افتادهام.
اندر آنجا که تیرزن گیتی است
ای خوش آنکس که تا رسید افتاد
هوش مصنوعی: در جایی که تیرانداز دنیا وجود دارد، خوش به حال کسی که وقتی به او رسید، زمینگیر شد.
همه، سیاح وادی عدمیم
منعم و بینوا و سفله و راد
هوش مصنوعی: همه ما در مسیر بیوجودی در سفر هستیم، برخی خوشبخت و بینیاز و برخی دیگر بیچاره و حقیر و انتقادگر.
سیل سخت است و پرتگاه مخوف
پایه سست است و خانه بی بنیاد
هوش مصنوعی: سیل طاقتفرسا و پرتگاهی ترسناک وجود دارد. بنیانها ضعیف و خانهها بیاساس هستند.
هر چه شاگردی زمانه کنی
نشوی آخر، ای حکیم استاد
هوش مصنوعی: هر چقدر هم که تلاش کنی و مانند شاگردان زمانه خود را تربیت کنی، در نهایت به نتیجه نخواهی رسید، ای حکیم بزرگ.
رهروی را که دیو راهنماست
اندر انبان، چه توشه ماند و زاد
هوش مصنوعی: اگر راهنمای انسان، دیو و شیطانی باشد، او هیچ توشه و زاد و توانی برای مسافرت نخواهد داشت.
چند دل خوش کنی به هفته و ماه
چند گوئی ز آذر و خورداد
هوش مصنوعی: چند بار میخواهی دل دیگران را در مدت زمان کوتاهی شاد کنی و تا کی میخواهی درباره ماهها و فصلها حرف بزنی؟
که، درین بحر فتنه غرق نگشت
که، درین چاه ژرف پا ننهاد
هوش مصنوعی: کسی که در این دنیای پر از مشکلات و ترفندها غرق نشده است، به این دلیل است که در این چاه عمیق قدم نگذاشته است.
این معما، بفکر گفته نشد
قفل این راز را، کسی نگشاد
هوش مصنوعی: این معما در ذهن هیچکس حل نشد و کسی نتوانست به این راز پی ببرد.
من و تو بندهایم و خواجه یکی است
تو و ما را هر آنچه داد، او داد
هوش مصنوعی: من و تو هر دو در نمیدانم و تحت فرمان و اختیار یکی هستیم. هر آنچه که او به ما عطا کرده است، از جانب همان یک شخص است.
هر چه معمار معرفت کوشید
نشد آباد، این خراب آباد
هوش مصنوعی: هر چه کوشش و تلاشی در راستای فهم و آگاهی شده، این مکان یا حالتی که در آن هستیم هنوز به وضعیت مطلوب نرسیده است و همچنان در وضعیت نابسامانی قرار دارد.
چون سپید و سیه، تبه شدنی است
چه تفاوت میان اصل و نژاد
هوش مصنوعی: وقتی که سپیدی و سیاهی نابود میشوند، دیگر چه فرقی بین اصل و نژاد وجود دارد؟
چه توان خواست از مکاید دهر
چه توان کرد، هر چه باداباد
هوش مصنوعی: انسان نمیتواند از ترفندها و رفتارهای ناپسند زمانه انتظار داشته باشد. او هر کاری که از دستش برآید را انجام میدهد و باقی را به حال خود میگذارد.
پتک ایام، نرم سازدمان
من اگر آهنم، تو گر پولاد
هوش مصنوعی: اگر من همچون آهن نرم و انعطافپذیر باشم، تو باید محکم و مقاوم مانند پولاد باشی تا بتوانی بر من اثر بگذاری.
نزد گرگ اجل، چه بره، چه گرگ
پیش حکم قضا، چه خاک و چه باد
هوش مصنوعی: در برابر سرنوشت و تقدیر، تفاوتی بین ضعیف و قوی، یا انسان و حیوان وجود ندارد. چه اینکه فردی بیپناه باشد و چه قدرتی در دست داشته باشد، همه در نهایت تحت تأثیر حکمت و قضاوت نامعلوم پیش میروند.
حاشیه ها
دل داده ام برباد،برهرچه باداباد
مجنون تر ازلیلی،شیرین تر از فرهاد
ای عشق ازآتش اصل ونسب داری
ازتیره ی دودی،ازدودمان باد
آب ازتو طوفان شدخاک ازتوخاکستر
ازبوی تو آتش درجان بادافتاد
هرقصربی شیرین چون بیستون ویران
هرکوه بی فرهادکاهی به دست باد
هفتادپشت ماازنسل غم بودند
ارث پدرمارااندوه مادرزاد
ازخاک مادربادبوی تو می آید
تنها تو می مانی ما می رویم ازیاد
1397/12/09 21:03
سیده زینب
هم شعر خانم پروین اعتصامی زیباست و هم این شعر آقای قیصرامین پور که توی حاشیه ها نوشته شده.فوق العادن دوتا
زینب بانو
خوشم آمد ، آفرین
با پُتک کوبیدی
زنده باشی
1401/03/01 05:06
تشنه معرفت
واقعا هر تلاشی بی فایده به نظر میرسه وقتی تمام این چیزا بی اهمیته و اصل نیست
ولی افسوس که «چه توان کرد؟» هیچ. پس:«هر چه باداباد»
غم ها نهفته است دراین بیت :
چه توان خواست از مکاید دهر
چه توان کرد، هر چه باداباد
1404/02/21 23:04
حمیدرضا باصفا
بیت سوم؛ «مرداد» هست؛ نه «مراد»!
بیت چهارم؛ «وَزَم» هست؛ نه «و زم»
بیت هجدهم؛ «خرداد» هست؛ نه «خورداد»!
منبع: دیوان قصاید، مثنویات، تمثیلات و مقطعات پروین اعتصامی؛ بر اساس طبع ابوالفتح اعتصامی
لطفاً بیشتر دقت کنید.