شمارهٔ ۱۶ - امروز و فردا
بلبل آهسته به گل گفت شبی
که مرا از تو تمنائی هست
من به پیوند تو یک رای شدم
گر ترا نیز چنین رائی هست
گفت فردا به گلستان باز آی
تا ببینی چه تماشائی هست
گر که منظور تو زیبائی ماست
هر طرف چهرهٔ زیبائی هست
پا بهرجا که نهی برگ گلی است
همه جا شاهد رعنائی هست
باغبانان همگی بیدارند
چمن و جوی مصفائی هست
قدح از لاله بگیرد نرگس
همه جا ساغر و صهبائی هست
نه ز مرغان چمن گمشدهایست
نه ز زاغ و زغن آوائی هست
نه ز گلچین حوادث خبری است
نه به گلشن اثر پائی هست
هیچکس را سر بدخوئی نیست
همه را میل مدارائی هست
گفت رازی که نهان است ببین
اگرت دیدهٔ بینائی هست
هم از امروز سخن باید گفت
که خبر داشت که فردائی هست
شمارهٔ ۱۵ - اشک یتیم: روزی گذشت پادشهی از گذرگهیشمارهٔ ۱۷ - امید و نومیدی: به نومیدی، سحرگه گفت امید
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
امروز و فردا به خوانش طوبی برزگر
امروز و فردا به خوانش زهرا بهمنی
امروز و فردا به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1397/03/19 07:06
بیگانه
پروین:
گر که منظور تو زیبائی ماست
هر طرف چهره ی زیبایی هست
گفت رازی که نهان است ببین
اگرت دیده بینایی هست...
حافط:
لطیفهایست نهانی که عشق از او خیزد
که نام آن نه لب لعل و خط زنگاریست
جمال شخص نه چشم است و زلف و عارض و خال
هزار نکته در این کار و بار دلداریست...
شعری بسیار زیبا بود... هزار آفرین بر پروین اعتصامی حکیم، که توانست به فراتر از مرزهای جنسیت برود و اشعارش، بازتاب حکمت باشند نه زنانگی. این، مقامیست بالا که نصیب هیچ شاعر زن ایرانی ای حداقل، تاکنون نشده. من به او می بالم.
1399/12/24 20:02
ناشناس
صد درصد با بیگانه موافقم
1400/04/22 11:06
حامد مهدوی دوست
بسیار زیبا.الهش بیامرزاد