گنجور

شمارهٔ ۱۵۷ - نکوهش نکوهیده

جُعل پیر گفت با انگشت
که سر و روی ما سیاه مکن
گفت، در خویش هم دمی بنگر
همه را سوی ما نگاه مکن
این سیاهی، سیاهی تنِ توست
جاه مفروش و اشتباه مکن
با تو، رنگ تو هست تا هستی
زین مکان، خیره عزم راه مکن
سیه، ای بی‌خبر، سپید نشد
وقت شیرین خود تباه مکن

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جُعل پیر گفت با انگشت
که سر و روی ما سیاه مکن
هوش مصنوعی: پیر به ما گفت که با اعمال ناپسند و کارهای زشت، چهره و شخصیت خود را آلوده نکنیم و نباید خود را در وضعیت ناپسند قرار دهیم.
گفت، در خویش هم دمی بنگر
همه را سوی ما نگاه مکن
هوش مصنوعی: به خودت نگاهی بینداز و سعی کن به دیگران خیره نشوی.
این سیاهی، سیاهی تنِ توست
جاه مفروش و اشتباه مکن
هوش مصنوعی: این تاریکی، تنها مربوط به جسم نیست، بلکه به مقام و منزلت تو برمی‌گردد و اشتباه نکنی که اینجا فقط بحث ظواهر است.
با تو، رنگ تو هست تا هستی
زین مکان، خیره عزم راه مکن
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در اینجا هستی، همه چیز به رنگ تو دیده می‌شود. پس بی‌دلیل به آینده‌نگری نکن و عزم راه نکن.
سیه، ای بی‌خبر، سپید نشد
وقت شیرین خود تباه مکن
هوش مصنوعی: ای سیاه‌پوش، تو که بی‌خبر هستی، زمان خوشی را خراب نکن و از آن استفاده کن تا به سفیدی و روشنی نرسی.

حاشیه ها

1390/07/29 11:09
محمد داوود محتاط

خیلی عالی و با معنی بود خیلی تشکر

1397/10/19 08:01
صدرالدین باریک‌بین

ببخشید "جعل" یعنی چی؟